نشستن در تاریکی
زمان خواندن 2 دقیقه *** نشستن در تاریکی شبها را دوست دارم وقتی دوباره بیدار میشوم ساعت یک یا دو یا سه یا چهار مینشینم در تاریکی کمی پنجره را باز میکنم یک موسیقی ملایم با صدای کم تقریباً اندازه صدای نفسهایم مینشینم در تاریکی قلم شیشهای را هم برمیدارم مینشینم در تاریکی اما به انتظار نور نام موسیقی همین است نوری هست که شاید آنرا ببینیم موسیقی تکرار میشود شاید صدبار یا بیشتر نوری هست که شاید آنرا ببینیم نور قلمم در پشت اشکها محو میشود قطعا نوری هست نام موسیقی را دوباره با خودم تکرار میکنم قطعا نوری هست شاید آنرا ببینیم شاید آنرا ببینم دیدن آن نور در تاریکی موهبتی است باید بنشینم حتی با وجود کمی کمردرد مینشینم منتظر آن نور منتظر کلمهی بعدی آن نفسی که بغضی با خود میآورد بغضی که خبر از تاریکی و نور دارد به تاریکی صبح می اندیشم و شلوغی روز و نوری