نمی‌دانم که نمی‌توانم!

زمان خواندن 0 دقیقه ***

 نمی‌دانم که نمی‌توانم!

***


در مورد انجام کاری با دوستی صحبت می‌کردم!

گفتم نمی‌دانم که نمی‌توانم یا نمیخواهم!


گاهی فکر میکنم نمی‌خواهم!

گاهی فکر می‌کنم نمی‌توانم! 


بعد با خودم گفتم!

من نمیدانم که میتوانم یا نه!

یعنی نمی‌توانم بدانم که می‌توانم یا نه! 


پس قطعا نمی‌توانم که بدانم!


پس حتماً نمی‌توانم! 

مسأله حل شد! 


خواست و اراده ای در کار نیست! 

من حالا جبری شدم!

قطعا نمی‌توانم! 


آگنوستیک هم شدم!

قطعا نمی‌دانم!






نظرات

برای تجربه‌ی کل نانوشتنی ها؛ لطفا فهرست موضوعی و زمانی بالای صفحه را ببینید!

درد زایمان و تماس همزمان

هم هویت شدگی باذهن

در جستجوی سلامتی - مراسم غذا

لطفا نانوشتنی را در آدرس جدید بخوانید www.unwritable.name

مهمترین روز و مهمترین کار

جرقۀ خشم و شهوت

خواب ذهن و بیداری معنوی

تخیلی برای دنیا

به من اعتماد نکن!

ترس از تنهایی و مرگ