فعالیت اقتصادی

زمان خواندن 1 دقیقه ***

 فعالیت اقتصادی

***


درحال فکر کردن در مورد فعالیت اقتصادی هستم. خیلی حال بالایی ندارم. شاید هم اصلا این نوشته را برای خودم نگه دارم. 

این نوشته فراری است از هجوم افکار. راه فراری شاید موقت ولی موثر. 

با دوستانم حرف می‌زنم مقداری آرام می‌شوم ولی دیگر حتی اثر های خوب هم خیلی پایدار نیست. 

با خودم فکر می‌کنم بروم فعالیت اقتصادی بکنم ولی هزاران فکر دوباره به سمتم هجوم می‌آورند. 


حرفهایی که با دوستانم می‌زنم و حرفهایی که آنها میزنند در طول روز در ذهنم رژه می‌روند. کمی اکهارت هم می‌شنوم. تمرین‌های او را هم درست می‌پندارم. 


ذهنم خسته است. خیلی خسته. 


دوستی اصرار می‌کند که برایش از تجربیات معنوی بگویم اما به او می‌گویم ممکن نیست. 

یک تشنگی در او می‌بینم ولی واقعا نمی‌توانم. او را ارجاع می‌دهم به بعضی از نوشته‌ها. 



دوست دیگری ساعت‌ها ابراز دوستی و عاطفه و حمایت می‌کند. او در حسرت گذشته گیر کرده و خودش حواسش نیست. در تحلیل گیر کرده و خودش حواسش نیست. 


می‌رسم به خودم. 

در حالیکه پی میبرم که در طول زندگی فعالیت اقتصادی نکردم میفهمم باید کاری بکنم ولی ذهنم خسته است. 

«نمی‌خواهم» تبدیل به «نمی‌توانم» می‌شود. 

به آدمهای مختلف فکر می‌کنم، به دخترم تارا و به همسر اولم. 

به تک تک جملات دوستانم. 

ذهنم خالی شده و هر کسی می‌تواند روی آن بنویسد. 

ذهنم سیال شده ‌و هدفی ندارد. نمی‌دانم حتی فردا چه خواهم کرد. 

روزهایم پر هیجان و از قبل تعیین نشده هستند. 


این حال من است در این روزها. 

این هم خواهد گذشت مثل تمام حال های گذشته. 

حالهای خوب یا بد. 





نظرات

برای تجربه‌ی کل نانوشتنی ها؛ لطفا فهرست موضوعی و زمانی بالای صفحه را ببینید!

جنگ و یوگا، انفجار ناآگاهیِ سایبری

اگر خواستید بگو بیام

دیوانه یا جویندۀ معنوی

عشق کجاست؟

تعهد به آگاهی

اول حال خودت را خوب کن!

اهل کدام قبیله‌ای؟

دوراهیِ زندگی

حرفهای خصوصی

از دیگری چه می‌خواهی؟