تله های ذهن

زمان خواندن 3 دقیقه ***

 تله های ذهن

***


بعد از چند سال مراقبه الگوهای ذهن تقریبا برایت مشخص میشود. متوجه میشوی که ذهن تو در یک سری تله ها یا لوپ هایی می افتد. شناختن این تله ها باعث میشود که در دام ذهن نیافتی.

ذهن مجموعه ی پیچیده ای از افکار و احساسات است که در یوگا به آن پرداخته میشود. در یوگا ذهن به چهار قسمت تقسیم میشود. که در ویدیو و نوشته های قبل به آن پرداخته ایم.

https://www.unwritable.net/2022/04/blog-post_24.html

چهار قسمت ذهن عبارتند از 

ذهن منطقی، حافظه، هویت و نهایتا چیتتا یا آگاهی بدون زمان


تله های ذهن هم بی ارتباط به این چهار قسمت نیست. 

تمرین های یوگا شاید ماندن در آگاهی بدون زمان باشد. 


حال با هم چند تله را مرور کنیم. 


  • اول تلۀ منطق است. تلۀ منطق یعنی فکر کنی که میتوانی جهان را با استدلال بفهمی. استدلال یا استنتاج یا مشاهده ی پدیده ها به صورت علت ومعلولی و پدیده های استنتاجی. 

چون ابتدای اصول ذهنیِ ما مشخص نیست پس تمام نتایجی که بر روی اصل ناشناخته ی ابتدایی بنا شود بی بنیاد است. چون با منطق نمی توان فهمید که ما از کجا آمده ایم و به کجا میرویم پس هرگونه استنتاج در مورد مابین ایندو بی ارزش خواهد بود. موقتا میتوان از منطق و استنتاج برای رتخ و فتخ امور استفاده کرد و با آن مسایل ساده ی بقا را حل کرد ولی در مواجهه با مسایل بزرگ و اصلی زندگی منطق و فلسفه جایگاهی ندارد و دور باطل است. 


  • تلۀ دوم مرتبط به حافظه است. یعنی گیر افتادن در اتفاقات گذشته و تکرار وسواسی داستان های گذشته. 

همین حافظه است که افکار و احساسات و ترسهای مربوط به آینده را هم تولید میکند. تمام اضطراب ها و ترسهای مربوط به آینده از  این تله ی ذهنی نشات میگیرند. 


  • تلۀ سوم تلۀ هویت است. یعنی قایل شدن یک هویت مستقل برای خود. یعنی کسی پنداشتن خود در حالی که ما کسی جدا از جهان نیستیم. این هویت های پوچ و موقتی منشاء بسیاری از انحرافات ذهن است. به محض تعریف هویتی برای خود ما آگاهی را محدود میکنیم و خودمان را از اتصال به یک آگاهی بی نهایت به موجودی تعریف شده و ثابت و با هویت ثابت و با محدودیت تقلیل میدهیم.


تقریبا تمام مشکلات روحی و روانی و آن طور که بودا گفت رنج بشر ریشه در ذهن و تله های ذهن دارد. 


دور شدن از چیتتا یا خدا یا آگاهی بدون زمان ما را در جهنمی از ذهن می اندازد. جهنمی از زمان. جهنمی از هویت های پوچ. جهنمی از مقایسه. جهنمی از چیزهای ناپایدار.

ما را دچار حس دور افتادن از مبدا میکند. مثل حس طرد شدگی یا ترس یا مرگ یا حبوط که در داستان آدم وحوا به صورت سمبلیک آمده.


نزدیک شدن به خدا یا چیتتا یا آگاهی بدون زمان ما را وارد لحظه میکند. وارد بعد بدون زمان و مکان. اینجا تمام چیزهایی که میخواستیم هست. جایی که نفس یا یا ایگو یا ذهن یا زمان نباشد به صورت سمبلیک همان بهشت است. 

جایی که ما با تمام موجودات و خدا یگانه هستیم. در آغوش عشق زندگی میکنیم واز رنجهای ماده و ذهن در امانیم. 

اینجا گاهی وادی فنا نامیده میشود گاهی وادی عشق. 

در عرفان های مختلف نامهای مختلفی بر آن گذاشته اند مثل سامادهی در یوگا و نام های دیگر در زبان های مختلف.


به هر حال استفاده از ذهن و ماده اجتناب ناپذیر است. 

اما چیزی هست فرای ذهن و ماده که میتوانی به آن خدا بگویی یا وجود یا کائنات یا طبیعت یا هرچه. 

من اینجا به آن نانوشتنی میگویم. 

و به صورت تناقض واری از نانوشتنی مینویسم.

شما یا میدانی یا نمیدانی. 

اگر بدانی از خواندن از نانوشتنی لذت میبری.

اگر ندانی از خواندن از نانوشتنی بیشتر درگیر ذهن وکلمه میشوی. 




نظرات

برای تجربه‌ی کل نانوشتنی ها؛ لطفا فهرست موضوعی و زمانی بالای صفحه را ببینید!

اگر خواستید بگو بیام

جنگ و یوگا، انفجار ناآگاهیِ سایبری

دیوانه یا جویندۀ معنوی

عشق کجاست؟

تعهد به آگاهی

اول حال خودت را خوب کن!

اهل کدام قبیله‌ای؟

دوراهیِ زندگی

حرفهای خصوصی

از دیگری چه می‌خواهی؟