دیدن ذهن از بیرون

زمان خواندن 2 دقیقه ***

 دیدن ذهن از بیرون

***


این نوشته‌ها را در حالت های مختلفی نوشته ام. به تعداد نوشته‌های اینجا حالت های مختلف ذهنی روانی یا روحی داشته‌ام. 


اولین کارکرد این نوشته‌ها این است که می‌توانم ذهن خودم را از بیرون ببینم. 

این هسته و چکیدۀ چیزی به نام مراقبه است. یعنی دیدن ذهن از بیرون. 

امکان بیرون آمدن از ذهن و تماشای آن، بزرگترین توانایی انسان است. شبیه ماهی ای که از سطح دریا می‌تواند بیرون بپرد و گسترۀ دریا را ببیند. این توانایی به عنوان روشن شدگی یا مرحلۀ enlightenment نامیده می‌شود. 


دومین کارکرد این نوشته‌ها غلبه بر ترس‌های اجتماعی است. 

چیزی که با شییر کردن بدست می‌آورم. من با شییر کردن اینها بر تمام ترسهای اجتماعی خودم غلبه می‌کنم. 

ممکن است دیگران بخوانند یا نخوانند. 

ممکن است دیگران قضاوت بکنند یا نکنند. 

هیچ یک مهم نیست. 

مهم این است که من با انجام دادن این کار بر ترس دیده شدن غلبه می‌کنم. 


بزرگترین ترس انسانها یعنی قضاوت شدن و طرد شدن از جامعه است. این ترسی که زیرمجموعه ترس از مرگ است. 

من با نوشتن و انتشار آن بر تمام این فرآیند غلبه می‌کنم. 

ممکن است کسانی از صراحت من و نوشته‌های من قضاوت کنند و حتی من را طرد کنند و حتی تنهاتر شوم و فرصت هایی را هم در جامعه از دست بدهم. اما تمام این هزینه‌ها به نترسیدن می‌ارزد. 

زندگی با ترس جهنمی بیش نیست و ترس اصلی همان ترس از قضاوت های اجتماعی است. 


با دیدن ذهن خودم از بیرون کار sgadow work هم انجام می‌دهم. یعنی کاستی ها و ضعف های خودم را هم می‌پذیرم. 


پس حالا دیدید چقدر این نوشته ها برای من کار می‌کند. آنقدر سود و منفعت دارد که دیگر خیلی آن طرف و دیده شدن و تأیید شدن خیلی مهم نباشد. 


مسیر معنوی یعنی بازگشت به خویشتن. یعنی نگاه به درون. 

این نوشتن ها دقیقا همین کار است. 


خوابهایم، احساساتم و افکارم را می‌نویسم چون به محض نوشتن موفق شده ام آنها را از بیرون ببینم. 


وقتی بتوانی ذهن را از بیرون ببینی و آرامش خودت را هم حفظ کنی می‌توانی ذهن را برنامه‌ریزی هم بکنی. این بزرگترین قدرت ذهن است. 


من با دیدن فرآیند های ذهنی خودم حتی گاهی به کذشتۀ خودم پی می‌برم. 


این مسیر درونی را اینجا می‌نویسم و این می‌شود میراث من. میراثی که حتی شاید بعد از مرگ فیزیکی من باز هم به چرخش در اذهان بشر ادامه بدهد و این نوعی حس بقاء به من می‌دهد. 


حتی بعد از پایان نوشته من باز هم در حال مشاهده ذهن خودم هستم. 

پس فعلاً! 





نظرات

برای تجربه‌ی کل نانوشتنی ها؛ لطفا فهرست موضوعی و زمانی بالای صفحه را ببینید!

اگر خواستید بگو بیام

جنگ و یوگا، انفجار ناآگاهیِ سایبری

دیوانه یا جویندۀ معنوی

عشق کجاست؟

تعهد به آگاهی

اول حال خودت را خوب کن!

اهل کدام قبیله‌ای؟

دوراهیِ زندگی

حرفهای خصوصی

از دیگری چه می‌خواهی؟