خلأ زنانگی

زمان خواندن 6 دقیقه ***

 خلأ زنانگی

---

با دوستی در مورد خلأ زنانگی درونم می‌گفتم. این شد که تصمیم گرفتم این خلأ را بنویسم. شاید روزی خودم توانستم آن را پر کنم. به هر حال همه‌ی ما ترکیبی از زنانگی و مردانگی هستیم. ایده‌آل وقتی است که ما هر دو را در خود داشته باشیم. 

وقتی جوان تر که بودم زن فقط موضوعِ جنسی بود. تقریباً هر زنی می‌توانست این کار را انجام دهد. تخلیه‌ی جنسی برای مردها کار سختی نیست. یک کار کاملاً جسمی و فیزیکی؛ اما زن و زنانگی بالاتر از اینهاست. 

یک زن مظهر زندگی و سرچشمه‌ی محبت و در لحظه زیستن است. 

اینجا از یک زن ایده‌آل صحبت می‌کنم ولی می‌دانم چنین زنی وجود ندارد. این زن ایده‌آل آن قسمت وجود خود من است که باید بسازمش. 

یک زن ایده‌آل دم از استقلال نمی‌زند. او به دنبال کسب قدرتهای مردانه نیست. او به دنبال برنامه‌ریزی و آینده نیست. یک زن ایده‌آل مظهر زیبایی است. او مثل یک گل می‌داند که زیباست. نیازی نیست خیلی رنگ و لعاب به خودش بزند! درست مثل یک گلِ طبیعی؛ همانطور که هست زیباست. یک زن ایده‌آل این را می‌داند. همان هندسه ‌ی بدن زن برای جذابیت فیزیکی کافیست. همان بلندی موها. همان انحنای کمر. همان سینه ها به غایت زیباست. 

یک زن ایده‌آل دنبال بدست آوردن قدرت نیست. قدرتِ یک زن در محبت اوست. قدرت یک زن در بدست آوردن دلهاست. او زیاد تلاشی نمی‌کند. بوی زن و انرژی‌ یک زن کافیست تا همه را مست کند. آنچنان مست که حاضر باشی جانت را برایش بدهی. 

یک زن ایده‌آل زیاد دنبال پول و کار نیست. او ارزش خودش را می‌داند. او خودش را با پول مقایسه نمی‌کند. این ها را مردان برای او انجام می‌دهند. 

یک زن ایده‌آل منشأ گرماست. با یک لبخند قلب مردی را ذوب می‌کند. یک نوازشش کافیست تا مرد را تبدیل به یک بچه کند. 

یک زن ایده‌آل انرژی زنانگی را از خودش ساطع می‌کند. از تمام بدنش این انرژی و محبت سرازیر است. 

یک زن ایده‌آل وقتی مردش را می‌بیند هیجان زده می‌شود. همه چیز را کنار می‌گذارد و یک هدیه به مردش می‌دهد. آغوشش و انرژی زنانه اش. بدن یک زن ایده‌آل معبد مرد است. مرد با لمس بدن زن به آرامش می‌رسد. 

زن کسی است که روح به زندگی می‌دهد. او با تزیین فضا کلا انرژی محیط را عوض می‌کند. زن کسی است که از چهار تا دیوار یک خانه‌ی گرم میسازد. او در اوج آرامش و لذت فضا را سرشار از انرژی زیبای زنانگی می‌کند. درست مثل یک گل. یک گل لازم نیست تلاش کند! همان حضورش کافیست. 

یک زن ایده‌آل اضطراب ندارد. او سرشار از آرامش است. او نگران آینده نیست. او از آینده ترسی ندارد. 

یک زن ایده‌آل نگران درخواست کردن نیست. او به راحتی به مردانگی مردان تکیه می‌کند. او به مردانگی مردان اعتماد دارد. او به ازخودگذشتگی مردانه اعتماد دارد. او ارزش خودش را می‌داند. می‌داند یک مرد فقط با کمی مردانگی حاضر است جانش را برای زنانگی او بدهد. بنابراین نگران نیست. 

یک زن ایده‌آل به مردانگی مردها تکیه می‌کند. او برای تأمین نیازهای مادی اش کاملا به مردش وابسته است. او می‌تواند از مردش درخواست کند. او توانایی درخواست کردن دارد. زن ایده‌آل ترسی از درخواست کردن ندارد. 

زن ایده‌آل هم به صورت فیزیکی و هم ذهنی به مردانگی مردها تکیه می‌کند. او دست به کمر نمی ایستد. او به کمر مرد تکیه می‌کند. او سرش را روی سینه‌ی مرد می‌گذارد. اوست که از یک پسر؛ مرد می‌سازد. 

یک زن ایده‌آل غُد نیست. غُد بود و مغرور بودن صفات زنانه ای نیست. یک زن ایده‌آل تلاش نمی‌کند مثل مردها باشد. لباس های مردانه نمی‌پوشد. شلوار و کت نمی‌پوشد! مدیر امور ظاهری نیست. او چیزهای کوچک را مدیریت نمی‌کند. او فقط قلب ها را مدیریت می‌کند. برنامه‌ریزی سفر را می‌سپارد به مردها. مسیریابی را می‌سپارد به مرد. حتی اگر مردی مسیر را اشتباه رفت او نگران نمی‌شود. او به مردانگی مردها اعتماد دارد. 

یک زن ایده‌آل همیشه درحال رقص است. حتی وقتی راه می‌رود. حتی وقتی غذا درست می‌کند. 

یک زن ایده‌آل با گلها و گیاهان حرف میزند. او از آشپزی لذت می‌برد. معجزه‌ی زن این است که هر غذایی را با انرژی‌اش خوشمزه می‌کند. چاشنی عشق را به چوب هم بزند آن چوب خوشمزه می‌شود. 

یک زن ایده‌آل طعم ها را می‌شناسد. او همبرگر و رستوران را قبول ندارد. فست فود نمی‌خورَد. 

یک زن ایده‌آل به دنبال بیزینس‌ کردن نیست. 

یک زن ایده‌آل  همواره درحال نواختن موسیقی است. او موسیقی را زندگی می‌کند. او موسیقی را به دیگران هدیه میدهد. 

یک زن ایده‌آل می‌داند که تنها حضورش می‌تواند فضا را عوض کند. او جادویی دارد به نام زنانگی. 

یک زن ایده‌آل قسمتی از طبیعت است. در لحظه است. اگر چیزی درست کند چشمها را نوازش می‌دهد. 

اگر غذایی درست کند بیشتر غذای روح است. 

یک زن می‌داند چطور غذا را تزیین کند. زیبایی را می‌شناسد. برنج را با زیره و ماست را با شوید و شله زرد را با دارچین تزیین می‌کند. او خوردن غذا را با حضورش به سطحی بالاتر می‌برد. 

یک زن ایده‌آل شعر است. شعور است. تنها یک لبخند او کافیست تا تمام غمهای دنیا آب شود. آغوشش معبد مرد است. مرد با تمام هیبتش در آغوش او می‌شود یک کودک! 

یک زن ایده‌آل می‌تواند بخواند. وقتی می‌خواند صدایش همه را مست و مبهوت می‌کند. حرف زدنش آهنگین است. صدایش گوش نواز است. انگیزه بخش است. آرامش بخش است. یک زن ایده‌آل می‌تواند برقصد. بنوازد. شادی را در تمام فضا پخش کند. 

یک زن ایده‌آل از گریه کردن هراسی ندارد. او به راحتی گریه می‌کند. وقتی اشک در چشمانش بیاید قلب تمام مردها به درد می‌آید. 

یک زن ایده‌آل می‌تواند با بچه‌ها بازی کند. بازیگوشی کودکانه را هنوز در خودش دارد. او می‌تواند قصه بگوید. او لالایی بلد است. بچه‌ها دور او می‌چرخند. او ساعتها می‌تواند با بچه‌ها بماند. 

یک زن ایده‌آل بزرگترین کار دنیا را بلد است. یعنی دمیدن روح زندگی به بچه‌ها. یعنی بازی کردن با بچه‌ها. یعنی داستان گفتن. یعنی شعر خواندن. یعنی رقصیدن با بچه‌ها. او خانم معلم نیست. او معلم عشق است. معلم تخیل. معلم احساس. او با صدای بلند می‌خندد و گریه می‌کند. درست مثل بچه‌ها. 

یک زن ایده‌آل همیشه دامن می‌پوشد. دامنِ زن یعنی پخش زنانگی در تمام جهات. یعنی یک دشتِ گل. 

یک زن ایده‌آل کارمند کسی نیست. او در تمام جهات به مرد خودش اعتماد دارد. او چنان دلگرمی ای به مرد زندگی اش می‌دهد که او حاضر شود از زیر سنگ برایش غذا بیاورد. او پشت جبهه است. او منشأ اصلی انگیزه در مرد است. او با بودنش به مردان انگیزه و شور می‌دهد. 

وقتی مردی از جنگ با زمانه زخمی و خراشیده به نزد او می‌آید یک نوازش او کافیست تا جان دوباره پیدا کند. 


زن ایده‌آل وجود ندارد. 

همانطور که مرد ایده‌آل وجود ندارد. 

اما روزی این زن را در درون خودم خواهم ساخت. 

دنیا زنانگی را کم دارد. 

دنیا پر شده از مردهای بی حس که زمین را نابود کرده‌اند. 

دنیا چیزی به نام زنانگی را کم دارد. 

سرمایه داری زنها را هم مرد کرده. 

زنها کارگران خوبی شده‌اند برای کمپانی ها! 

زنانگی کمیاب شده. 

باید زن بشوم. 

خودم دست به کار می‌شوم. 

با شناختن مردانگی هایم زنانگی هایم را هم خواهم شناخت. 

روزی از زنانگی و مردانگی عبور خواهم کرد. 

آن روز من اوج مردانگی و زنانگی را هم‌زمان در درون خودم خواهم داشت. 

آن روز دیر نیست!





نظرات

برای تجربه‌ی کل نانوشتنی ها؛ لطفا فهرست موضوعی و زمانی بالای صفحه را ببینید!

آرزوت چیه الان؟

آزادیِ خریدنی

دیوانگیِ ذاتی

نعمتِ تنهایی

منفی بافی

غلبه بر حس قربانی

اولین و آخرین روز

خدایا شُکر

کار نکردن!

باده ای رنگین