عیسی و حلاج

زمان خواندن 2 دقیقه ***

 عیسی و حلاج

***

بهتر است بگوییم عیسی ها و حلاج ها. 

ما به عنوان کل بشر به آنها ظلم کردیم! 

اما آنها هنوز زنده‌اند، هنوز در حال ساختن، هنوز در حال بخشیدن!

جمله‌ی عیسی در حالی که او را به صلیب می‌بردند هنوز در گوش من و گوش بشر طنین دارد!


«آنها را ببخش! آنها نمی‌دانند چه می‌کنند!»


او ما را بخشید! و هنوز بعد از هزاران سال با شنیدن آن اشک میریزم! 

آخر یک نفر چقدر می‌تواند رشد کند! چقدر می‌تواند بزرگ باشد! چقدر می‌تواند خدا باشد! 


چه باور داشته باشی چه نه! آیا می‌توانی وقتی ظلمی در حقت شد فقط ببخشی!؟

آیا می‌توانی ظالمان را فقط ببخشی!

آیا می‌توانی خودت را ببخشی؟


مهم نیست به چه باور داشته باشی! 

شاید بگویی اینها داستان است! افسانه است! شعار است! 


اما بخشیدن شعار نیست! 

ظلم شعار نیست! 

اینها در هر لحظه در حال اتفاق افتادن است! 


ما در هر لحظه و در هر روز در حال ظلم به خودمان و ظلم به دیگران هستیم!

ما در حال ظلم به زمین هستیم. 

مادرِ مهربانِ خودمان! 


ما در حال ظلم به خاک هستیم! ظلم به حیوانات، ظلم به گیاهان! 


کسی باید هر لحظه ما را ببخشد! 

عیسایی باید باشد! خدایی باید باشد! 

اگر خدایی نبود ما هم نبودیم! 

خدایی که ما را هر لحظه ببخشد!

درست مثل عیسی! 


عیسی در نهایتِ تنهایی و در نهایت مظلومیت باز هم همه را بخشید! 

می‌توانی چنین موجودی را تصور کنی؟


می‌توانی چنین موجودی را فقط تصور کنی و باز هم در خشم باشی؟ در غم باشی؟ در نبخشیدن باشی؟ در شکایت باشی؟


لافِ عشق و گِلِه از یار زَهی لافِ دروغ

عشقبازانِ چُنین، مستحقِ هجرانند


هر کسی هر کاری کرد؛ این به خاطر آگاهی خودش است! تو فقط ببخش و پرواز کن! 

اگر ظلمی در حق تو شد! 

اگر کسی در حق تو کاری کرد! حرفی زد! خشمی ورزید! 

اگر کسی فرزندت را از تو دور کرد! 

اگر همه تنهایت گذاشتند! 


تو ببخش و پرواز کن! تا خود خدا پرواز کن! 

عیسی بر سر آن صلیب نمُرد!

روایت ها متفاوت است!

اما همه اتفاق نظر دارند که او نمُرد! 

او در بُعد فیزیکی نمُرد! در بعد روحانی هم نمرد!


او پرواز کرد! 

او بخشید!

او سکوت کرد!

او خدا شد!






نظرات

برای تجربه‌ی کل نانوشتنی ها؛ لطفا فهرست موضوعی و زمانی بالای صفحه را ببینید!

آرزوت چیه الان؟

آزادیِ خریدنی

دیوانگیِ ذاتی

نعمتِ تنهایی

منفی بافی

اولین و آخرین روز

غلبه بر حس قربانی

خدایا شُکر

کار نکردن!

باده ای رنگین