تبلیغ فیل صورتی!

زمان خواندن 4 دقیقه ***

 تبلیغ فیل صورتی!



***

این را برای خودم و بعضی از دوستان می‌نویسم. این ایده چند روزی هست که تبدیل به نوشته نشده. اما بعضی از این دوستان فامیل دور هستند! شاید هم فامیل نزدیک! اصلا نزدیکی و دوری به ژن نیست! 

اتفاقا نزدیکی ژنتیکی هیچ ربطی به نزدیکی روحی ندارد! اکثر یوگی ها کاملا از هویت خانوادگی جدا هستند و هویتی جهانی دارند! بگذریم بحث ما اینجا هویت نیست! 

اما این دوستان آنقدر برای من مهم هستند که چند خطی بنویسم! نه تنها برای آن عده بلکه برای تمام آدمها از جمله خودم!


انتظار درک شدن ندارم!

انتظار فهم شدن ندارم!

انتظار هیچ عکس العملی ندارم!

انتظار توجه هم ندارم!

تبلیغ جایی است که شما نیاز به چیزی در بازگشت دارید!

مثلا شهرت یا پول یا توجه!

وقتی کاملا یک طرفه باشد دیگر تبلیغ نیست!



این فقط یک ابراز کوچک از مشاهدات من است. 

خود این ابراز کردن هم اصلا واجب نیست! 

این ابراز بیشتر اشتراک گذاری درک من است از اتفاقات پیرامون!

شاید لینک این نوشته را در گروه هایی بگذارم! شاید کسی بخواند و بفهمد! 

شاید کسی ناراحت شود! آن قسمت در حوزه ی اختیار من نیست! 

شاید هم لینک را نگذارم! برای من فرقی ندارد! 

چرا؟ چون انتظاری ندارم! 

چون ذهن و ایگو را کمرنگ کرده ام! 

این ها هم مثل نفس کشیدن یا تپش قلب است!


شاید کسی از نفس کشیدن من ناراحت شود! این مشکل خود اوست!


خوب ایده چیست؟

دوستان زیادی هستند که درگیر ذهن هستند! ذهن منطقی! ذهن تحلیل گر! ذهنی که دوگانه ها را می‌سازد!

این دوستان چون خودشان درون ذهن هستند هرگز نمی توانند فضای خارج ذهن را درک کنند! مثال ماهی ای که کل عمر به دنبال دریا بود را یادتان هست؟

آنها چون خودشان را با ذهن دوگانه ساز خودشان یکی میدانند مدام درحال تلاش برای حرکت از یک سمت به سمت دیگر هستند! از یک سمت دوگانه به سمت دیگر!

مثلا از جدی به شوخی!

از غم به شادی!

از دوری به نزدیکی!


مثال این دوستان مثل کسی است که میخواهد با ذهن خودش تلاش کند که به فیل صورتی فکر نکند! نتیجه چیست؟ قطعا شکست! چون با هر تلاش بیشتر؛ او بیشتر به فیل صورتی فکر می‌کند!


این دوستان سعی میکنند با زور و ضرب همه را به فکر نکردن به فیل صورتی ببرند! همان بهشت اجباری! همان حجاب اجباری! همان خفه کردن حرف مخالف! همان دیکتاتوری!


این دوستان چون  درگیر این دوگانه ی ذهن هستند در درونشان جنگی برپاست! از یک طرف می‌خواهند به فیل صورتی فکر نکنند! از سمت دیگر مدام شکست میخورند!


گاهی این جنگ درونی را به بیرون می‌آورند!

میخواهند به سکس یا مثلا چیزهای منفی فکر نکنند! 

درست حدس زدید! قطعا شکست میخورند و فکر و ذکرشان میشود همان فیل صورتی!


آنقدر در این جنگ درونی شکست می‌خورند که عصبانی میشوند!

برخی رو به موادی می آورند که کمی ذهن را کند کند! 

مثل مشروب و علف و غیره! برای مدتی هم ذهن کنده شده دیگر به فیل صورتی فکر نمی‌کند! 

اما به سرعت بدن سم ها را پاکسازی میکند و دوباره ذهن دوگانه ساز برمی‌گردد! روز از نو و روزی از نو!


همین ذهن شکست خورده؛ شروع به ساختن قانون میکند! این جنگ را به بیرون می‌آورد! سعی میکند قانون های خودش را به بیرون هم تسری بدهد!

کسی که مدام در ذهن خودش در حال شکست خوردن است مدام در حال خود زنی است! 

از این که نمی تواند به فیل صورتی فکر نکند خودش را سرزنش میکند!


و کسی که خودش را سرزنش کند دیگران را سرزنش میکند! 

فکر میکند این دیگران هستند که او را به سمت فیل صورتی می برند!


فکر میکند این دیگران هستند که او را به سمت افکار منفی برده اند!

بعد برای دیگران قانون میگذارد!

شروع به حمله و فرار میکند!


آنها معمولا آنقدر ذهن های شلوغ و خسته دارند که احتمالا تا اینجا نخوانده اند! 

اما انتظاری هم نیست!


مهم این است که حقیقت داستان یک جا روشن شود! 

این خودش آن چیزی بود که میخواستم دریافت کنم!

که کردم!

شاید شما هم در این درک با من شریک شوید!

خیلی خوب است! 

اما اگر با این درک شریک نشدید! 

اشکالی ندارد!

آنچه میخواستم دریافت کنم کردم!

تبلیغی برای روشن شدن حقیقت بود که نتیجه داد!

ممنونم از کلمات!



نظرات

برای تجربه‌ی کل نانوشتنی ها؛ لطفا فهرست موضوعی و زمانی بالای صفحه را ببینید!

آرزوت چیه الان؟

آزادیِ خریدنی

دیوانگیِ ذاتی

نعمتِ تنهایی

منفی بافی

اولین و آخرین روز

غلبه بر حس قربانی

خدایا شُکر

کار نکردن!

باده ای رنگین