وسواسِ آینده
وسواسِ آینده
***
آینده یک فکر وسواس گونه است. همین!
وقتی به اندازهی کافی مراقبه کنی و ذهن را مشاهده کنی میبینی که ذهن وسواس شدیدی نسبت به فکر آینده دارد.
در هر لحظه ذهن میتواند آرام باشد یا دارای وسواس آینده.
این خاصیت ذهن با مشاهده و مراقبه دقیق ذهن آشکار میشود. در واقع ذهن آینده را تولید میکند.
آینده به خودی خود وجود ندارد یعنی وجود واقعی و عینی ندارد. فقط بصورت یک فکر در ذهن تولید میشود.
همین!
وقتی فکر آینده را کنار بگذاری ذهن مقاومت میکند. آدمهای غیر مراقبه گر آن را نوعی بیخیالی میبینند در صورتیکه نوعی آگاهی است نه بیخیالی.
همین الان که در حال تایپ این کلمات هستم ذهن من در حال کار است ولی گاهی هم به جلو میپرد. این پریدن ها در کسری از ثانیه اتفاق میافتد و اینطور است که میخواهد من را از نوشتن در لحظه خارج کند. اینطوری که میگوید ادامهی نوشته ات چیست؟ چه میخواهی بنویسی! آیا در آینده این نوشته خوب در میآید؟ آیا قابل درک و فهم برای خواننده ها میشود؟ آیا از آن استقبال میشود؟ و غیره و غیره.
اما وقتی کنترل توجه و مشاهدهی ذهن را تمرین کنی بطور مدام میتوانی ذهن را از آینده برگردانی به حال. آینده بصورت یک وسواس شدید در آمده و تقریباً تمام انسانها را دچار کرده!
وقتی با آدمها صحبت میکنی مدام در حال فکرکردن به آینده هستند!
فرقی نمیکند به پنج دقیقهی دیگر فکر کنند یا پنج ماه یا پنج سال!
تمام این فکر کردن وسواسی به آینده به خاطر غفلت از حال بدست میآید. توجه به تنفس و حس ها بهترین ابزار برای برگرداندن ذهن به حال است.
فکر کردن به آینده نوعی عدم توجه یا عدم پذیرش یا عدم شکرگزاری در حال است.
حالت مراقبه گون حالتی است که تو در غیاب وسواس ذهن به حال توجه داری.
ذهنی که مدام آینده را میسازد زمان را هم میسازد. ذهنی که برای بقاء خلق شده بقای تو را در شکار فردا میبیند که طبیعی است اما وسواس آینده قطعا یک بیماری پاندمی و همهگیر است.
وقتی نگران حسی هستی که فردا تجربه خواهی کرد! وقتی نگران گرسنگی یک سال دیگر هستی! وقتی نگران یک ساعت دیگر هستی اینها تماما وسواس آینده اند.
توجه به آینده میتوان داشت به مقدار بسیار کمتر از حالت وسواسی. مثلاً یک لحظه کافیست که تو فکر کنی برای شام چه غذایی میخواهی درست کنی! فقط یک لحظه طول میکشد و مابقی لحظات درست کردن غذاست!
بن بست بودن آینده، زمانی مشخص میشود که ما آیندهی واقعی اصلی یعنی مرگ را بفهمیم. مرگ آیندهی قطعی ماست. مرگ بدن را میگویم. نابودی تمام این شخصیت و این بدن با تمام افکار و احساسات قطعی است. با دانستن عمیق این آینده یعنی مرگ، توجه ذهن را از آینده میتوان گرفت.
تمام دوراهی های ذهن نوعی فکر کردن به آینده است. این که این کنم یا آن کنم! این دوراهی ساختهی وسواس آینده ی ذهن است.
تمیزی خوب است اما وسواس تمیزی نوعی بیماری است. آینده به صورت افکار لحظهای خوب است اما حالت وسواس گونهی آن بیماری است.
کیفیاتی مثل توکل و شکرگزاری هم با توجه وسواس گونه به آینده از بین میروند و با پرداختن به لحظه ایجاد میشوند.
اگر مراقبه میکنی یعنی خودت و ذهن ات را مشاهده میکنی این وسواس آینده را ببین. این وسواس آینده را من در ویپاسانا مشاهده کردم و اگر یک لحظه غفلت کنم خودم دچارش میشوم.
لحظه دارای بسیاری گنج هاست. ذهن فکر میکند لحظه خالی است و فقط آینده وجود دارد.
این کلک ذهن است. درست برعکس، آینده غیرواقعی است و لحظه شامل همه چیز میشود.
نظرات