تخلیه‌ی ذهن - تصمیم - لحظه - توجه

زمان خواندن 2 دقیقه ***

 تخلیه‌ی ذهن- تصمیم - لحظه - توجه

***

انرژی زیادی سمت ذهنم می‌رود. مدتی است که تمام نوشته‌ها را پابلیش می‌کنم و این باعث شده کمی سانسور در نوشتن هایم بیاید. 

این یکی احتمالا پابلیش نکنم. چون ترس‌هایی دارم از پخش کردن چیزهایی که فکر می‌کنم ضعف است یا ممکن است مورد سوء استفاده قرار بگیرد. 

ذهنم مدام کار می‌کند. اینجا سعی میکنم ذهنم را اولا کند کنم ثانیا خلاصه کنم و بعد بنویسم. 

مسأله اصلی این روزهای ذهن من بحث محل زندگی است. برای برنامه‌ریزی نیاز دارم این را فیکس کنم. یعنی برای محل زندگی ام تصمیم بگیرم.

 تصمیم، یعنی کشتن یکی از گزینه‌ها. 

وقتی نمی‌توانی یکی از گزینه‌ها را بکشی چند حالت متصور است. 

-شاید از روی حرص است یعنی همه چیز را با هم می‌خواهی. نمی‌توانی بگذری. نمی‌توانی یکی از گزینه‌ها را کنار بگذاری. شاید ناشی از حرص و آز باشد. 

-شاید هم از روی توکل باشد. یعنی تو توجه خودت را از روی تصمیم برمی‌داری و به چیزهای دیگر توجه می‌کنی. یعنی مثلاً به لحظه توجه می‌کنی. و به لحظه اعتماد می‌کنی. یعنی ایمان می‌آوری که گزینه‌ها خیلی فرقی ندارد. هرچه شد شد. اصلا در صدد تصمیم‌گیری برنمی‌آیی. شاید تصمیمی مبنی بر تصمیم نگرفتن!

-تصمیم نگرفتن شاید از روی ترس باشد. یعنی عدم پذیرش مسوولیت تصمیم. یعنی از انتخاب می‌ترسی. یعنی نمی‌خواهی قبول کنی که اختیار داری. می‌خواهی مجبور بمانی و مسوولیت تصمیم را بر عهده خدا یا جهان یا دیگران بیاندازی. 


تصمیم گرفتن ظاهراً در مورد آینده است. ولی مفهوم حال آینده را در خود دارد. آینده یک فکر بیشتر نیست. 


و توجه! موضوع بسیار جالب توجه. 

مدتی است توجه خودم را روی خودم گذاشته‌ام. تقریباً از وقتی مراقبه را شروع کردم. 

توجه می‌تواند معطوف بیرون شود. مثلاً نوشتن. یا ساختن چیزها. مثلاً تلویزیون دیدن یا غیره. 

توجه می‌تواند معطوف درون شود. یعنی دیدن خود. دیدن افکار و احساسات درونی. دیدن تغییرات درونی. 

توجه وقتی معطوف درون شود اتفاقات عجیبی می‌افتد. تو دیوانگی های ذهنت را می‌بینی. انگار خودت را دیوانه میابی. مثل الان! من در حال دیدن دیوانگی های ذهنم و انتقال برخی از آنها به نوشته هستم. 

این دیدن هم کاری دائمی است. برای همین است که من میتوانم تا ابد بنویسم. یا تا ابد حرف بزنم. محدودیت، انرژی بدنی است و زمانی که باید بنشینم. 

حالا که انرژی بدنی ام رو به اتمام است باید نوشتن را تمام کنم. تصمیم گرفتم این نوشته را پابلیش کنم. شاید به درد دیگران بخورد. 


نظرات

برای تجربه‌ی کل نانوشتنی ها؛ لطفا فهرست موضوعی و زمانی بالای صفحه را ببینید!

آرزوت چیه الان؟

آزادیِ خریدنی

دیوانگیِ ذاتی

نعمتِ تنهایی

منفی بافی

اولین و آخرین روز

غلبه بر حس قربانی

خدایا شُکر

کار نکردن!

باده ای رنگین