آه ای کمردرد

زمان خواندن 4 دقیقه ***

 آه ای کمردرد!

---

آه ای کمردرد. ممنون که چند ثانیه ساکت شدی تا من بتوانم بنویسم. 

من از تو تشکر می‌کنم. 

من مسوولیت تو را صد در صد برعهده می‌گیرم. 

حتماً جایی راه را اشتباه رفته‌ام. 

ممنونم که داری به من هشدار می‌دهی. 

ممنونم که مرا کند کردی. 

آه ای کمردرد!

حتماً جایی راه را اشتباه رفته‌ام. 

شاید پدرانم جایی اشتباه رفته باشند. اما دست آنها از دنیا کوتاه است. الان نوبت من است. نوبت درد کشیدن من است. 

آه ای کمردرد!

ممنونم که توجه مرا به خود جلب کردی. 

تو ستون بدن من هستی. 

اگر تو نبودی من همچنان درحال توهمات خودم بودم. 

اگر تو نبودی من همچنان درحال دویدن های پوچ خودم بودم. 

آه ای کمردرد من!

ببخشید که هشدارهای تو را نادیده گرفتم. 

سالهاست بی توجه ام به تو. 

سالهاست به دنبال توهمات ذهنی خودم هستم! 

سالهاست این‌طرف و آنطرف می‌دوم!

بدون توجه به تو. بدون توجه به بدنم. 

تو ستون اصلی بدن من هستی. 

من حداقل در این چند سال زندگی تمام وزنم روی توست. 

نمی‌دانم چرا و چه وقت می‌آیی. 

اما هر وقت بیایی قدمت روی چشم. 

حتی همین الان هم اگر آمدی من نوشتن های پراکنده‌ و حرافی هایم را قطع می‌کنم. تو فقط بطلب. تو جان بطلب. 

بالاخره روزی جان من هم از درون تو بیرون خواهد رفت.هر زمانی که خواستی بیا. 

آه ای کمردرد من!

تو من را آرام می‌خواهی. چشم. آرام می‌شوم. مثل کرم خاکی می‌شوم. اصلا می‌خزم. هرچه تو بگویی. هر جوری که تو بگویی می‌نشینم. اگر بگذاری راه می‌روم. نگذاری راه هم نمی‌روم. تو ستون بدن من هستی. من تسلیم توام. هنوز از بدنم خارج نشده‌ام. 

ببخشید که با تو بدرفتاری کردم. 

نمی‌دانم تو واقعی هستی یا توهم. 

باز هم این گیجی مرا ببخش. 

به هرحال تو شاید چند سالی در کنار من باشی. 

اگر مردیم با هم به زیر خاک می‌رویم. 

تا آن زمان من با تو هستم. 

هر زمانی خواستی به سراغ من بیا. 

مسولیت پذیرایی از تو با من. 

ببخش که گاهی گلایه دارم. 

گاهی از حضورت دستپاچه می‌شوم. 

گاهی هم شاید بی اعصابی کنم. 

ببخشید که گاهی شاید ترشرویی کنم. 

تو مهمان من هستی. حداقل در این دنیا. 

آه ای کمردرد عزیز من!

هر چقدر خواستی بمان. 

من اینجا تنها هستم. تو با من باش. 

تو من را به بدنم بازگردان. 

تو به من بگو کی حرکت کنم و کی نه. 

تو بگو که الان تکان بخورم یا نه. 

ای کمردرد عزیز من! 

هرچقدر که تو بگویی می‌نویسم. اگر خسته‌ای بگو نوشتن را تمام کنم. 

اگر اشتباه می‌نشینم تو به من می‌گویی. اگر پرحرفی کردم هم بگو. 

اگر سکس زیادی کردم! خودارضایی! پرخوری! هر اشتباهی کردم بگو. 

اگر تنبلی کردم. بی تحرکی. پر تحرکی. اشتباه زیاد دارم. تو تنها دوست صادق و صمیمی من هستی. 

آه ای کمردرد من. 

از تو ممنونم. 

خواستی سالی یکبار بیایی یا چند بار. انتخاب با توست. وظیفه‌ی من فقط پذیرایی از توست. 

آه!

ممنون که گذاشتی کمی تکان بخورم. 

این طرفی می‌توانم چند کلمه‌ی دیگر بنویسم. دیگر کم کم این خزعبلات را تمام می‌کنم. می‌آیم پیش تو. 

هرچقدر خواستی بگو. 

من هم فریاد می‌زنم. 

آه و اوه می‌کنم. 

ممنونم ای کمردرد من. 

من تو را خلق کرده‌ام یا کس دیگری! نمی‌دانم. 

به هرحال مسولیت تو الان با من است. 

مسولیت تو را صددرصد می‌پذیرم. 

ببخشید زیاد حرف زدم. 

دیگر ساکت می‌شوم. 

کمی موسیقی می‌گذارم و با تو تنها می‌شوم. 

با هم عشقبازی کنیم. 

آه ای کمردرد عزیز من. 

تو همراه من باش تا هر زمان که می‌خواهی. حتی تا مرگ. اشکالی ندارد. با هم می‌میریم. احتمالا بعدازمرگ مجبوریم از هم خداحافظی کنیم. آن زمان دیگر این ستون فقرات را لازم نخواهم داشت. آن را تحویل مورچه‌ها می‌دهم. خاطره‌ی رفاقت ما شاید اما بماند. ممنونم. تو مرا در بدنم نگه داشتی. فعلاً هستم. تو هم تا هروقت دوست داری باش. فعلا با خوانندگانم خداحافظی کنم. خدانگهدار. من میروم پیش کمردرد عزیزم. ما با هم حرفها داریم. شاید او رازهایی را به من بگوید. شاید کمی از حرفهایش اشک ریختم. فعلاً می‌روم. ببخشید. 

ای کمردرد عزیزم. 

باید سکوت کنم. 

می‌دانم. 

ببخش مرا از پرحرفی های من. 

دیگر تمام. 




موسیقی متن


https://music.youtube.com/watch?v=O_Ehw5UyCos&feature=share

نظرات

برای تجربه‌ی کل نانوشتنی ها؛ لطفا فهرست موضوعی و زمانی بالای صفحه را ببینید!

به خدا اعتقاد داری؟

روزۀ واجبِ ذهن!

هم هویت شدگی باذهن

فیلم معنویِ Inside out

رزومۀ واقعی من

براچی میری اینستاگرام؟

دردِ خودپرستی

من هستم، پس خدا هست!

ترس از تنهایی و مرگ

تخیلی برای دنیا