شکستِ روابط

زمان خواندن 2 دقیقه ***

 شکستِ روابط

***

تقریباً تمام روابط محکوم به شکست است. 

هرچه زمان می‌گذرد، بیشتر، آدم‌ها تنها تر میشوند. 

اگر عشق را جوهر روابط بدانیم تمام روابطی که بدون عشق باشند محکوم به شکست هستند. 

این عشقی که اینجا از آن می‌نویسم، عشقِ عرفی نیست. عشق عرفی نوعی تمایل شدید جنسی و اعتیاد و معامله‌ی بلند مدت است. 


https://www.unwritable.net/search?q=معامله+یا+عشق&m=1


عشقی که از آن می‌نویسم، عشق در تعریف اکهارت است و در تعریف سادگورو. و علت نام بردن از این دو معلم این است که اگر تعریف آنها از عشق را ندانید احتمالا خواندن این نوشته برایتان هیچ سودی نخواهد داشت. 


حال چرا تمام روابط محکوم به شکست است؟ ببینید اگر دو نفر  به عشق اصلی و اصیل دسترسی نداشته باشند ناچاراً وارد یک معامله می‌شوند. 

قبلاً در مورد عشق و معامله نوشته بودم. 

و این معامله محکوم به شکست است. به چند دلیل. 

یک اینکه نیازهای طرفین معامله همواره در حال تغییر است و هیچ دو نفری نمی‌توانند به طور دائم نیازهای متغیر یکدیگر را برآورده کنند. 

دلیل دوم این است که هیچکس با رفع نیازهای مادی نهایتاً  خشنود نخواهد شد. 


همه‌ی آدم‌ها به دنبال عشق هستند. چه خودشان بدانند یا نه. چه درکی از عشق واقعی داشته باشند یا نه. 

حال کسانی که درکی از عشق واقعی ندارند همواره تیرشان به خطا می‌رود. 

موقتاً شاید رضایتی نسبی از رفع نیازهای مادی بدست بیاید اما هیچگاه رضایتمندی ناشی از عشق واقعی از هیچ رابطه‌ای حاصل نمی‌شود. 


عشق و رضایت واقعی اصلا در رابطه نیست! 

اگر هنوز فکر میکنید که فلان شخص و یا فلان رابطه می‌تواند شما را به رضایت برساند باید بگویم دچار توهم ذهن هستید. 


عشق و رضایت واقعی جایی است در درون! 

درون هر کس. 

هر کس یا به منبع عشق درونی اش دسترسی دارد یا ندارد. و تا وقتی که به آن دسترسی پیدا نکند ناراضی و ناخشنود خواهد بود. 

گشتن به دنبال دریافت عشق از بیرون و از روابط راه بادیه رفتن است. 

تیری است به خطا. باری کج که هرگز به مقصد نمیرسد. برای یافتن عشق باید به یک رابطه بپردازی. رابطه با خودت. و نهایتاً عشق را آنجا خواهی یافت. 

اگر مسیر را بجای درون بیرون بروی قطعاً نمی‌رسی. و شکست قطعی است. 

پس روابط، اکثراً شکست می‌خورند. 


نظرات

برای تجربه‌ی کل نانوشتنی ها؛ لطفا فهرست موضوعی و زمانی بالای صفحه را ببینید!

آرزوت چیه الان؟

آزادیِ خریدنی

دیوانگیِ ذاتی

نعمتِ تنهایی

منفی بافی

اولین و آخرین روز

غلبه بر حس قربانی

خدایا شُکر

کار نکردن!

باده ای رنگین