برای تارا، همهی آدمها و خودم!
برای تارا، همهی آدمها و خودم!
***
تارا فرزند بیولوژیکی من است. قرار بود در مورد تارا صحبت کنم که گفتم بنویسم بهتر است! چون این روزها، نه کسی حال شنیدن دارد نه خواندن! شاید اما کسی در جایی، در آرامش و سکوت، بتواند معنی پشت این کلمات را دریافت کند!
همان معجزهی نوشتن!
https://www.unwritable.net/search/label/نوشتن?m=1
هرچه آدمها در ذهن فرو میروند، ارتباط سخت تر و سخت تر میشود. هر کسی در حباب ذهنی خودش گرفتار میشود و حتی توانایی شنیدن و دریافت را از دست میدهد.
قبل تر ها فقط برای تارا مینوشتم!
بعد بزرگتر شدم و حوزهی مسوولیت ام هم بیشتر شد. یعنی میتوانستم برای تمام کودکان بنویسم.
بعد باز هم این حوزه بزرگتر شد و برای تمام آدمها مینویسم!
این شد که عنوان این شد!
حالا خودِ من هم قسمتی از تمام این آدمها هستم!
بدون مرز!
بدون هویت جدا!
و این تعریف یوگاست.
تعریف یگانگی است!
یعنی بین من و تارا و تمام آدمها هیچ مرزی قائل نباشم.
برای روشن شدن، نوشتههای مربوط به یوگا کمک میکند.
https://www.unwritable.net/search/label/یوگا?m=1
وقتی به کسی گفتم برای تارا و تمام کودکان نگرانم، به مسخره گفت من «منجی عالم بشریت» نیستم!
خیلی هم عالی. چون من هم منجی عالم بشریت نیستم. اما مسوولیت دارم.
برای روشن شدن، نوشتههای مربوط به مسوولیت کمک میکند.
https://www.unwritable.net/search/label/مسوولیت?m=1
میتوانم پاسخ بدهم و بنویسم.
میتوانم اینجا بگویم.
اگر تارا و بچههای مدرسه که تازه در سن ۶-٧ سالگی در حال تشکیل ایگوی خودشان هستند و رنج زیادی میکشند میتوانم اینجا بگویم.
اگر ناآگاهی پدر و مادر ها به بچهها سرایت میکند، میتوانم اینجا بگویم.
اگر فیلم های بد و غذاهای بد را به بچهها میدهند، میتوانم اینجا بگویم.
اگر مدام بچهها را مقایسه میکنند و میخواهند سرباز های یک شکل اقتصادی درست کنند، میتوانم اینجا بگویم.
اگر هویت های کاذب و محدود به بچهها میدهند، میتوانم اینجا بگویم.
میتوانیم فراتر برویم.
اگر آدمهای ناآگاه در حال ساخت اسلحه و هم هویت شدگی با بدن و ذهن هستند، میتوانم اینجا بگویم.
اگر هویت کاذب ملی گرایی باعث میشود از کشتن دیگری خوشحال بشوند، میتوانم اینجا بگویم.
برای روشن شدن، نوشتههای مربوط به هویت کمک میکند.
https://www.unwritable.net/search/label/من%20کیستم?m=1
اگر آدمهای ناآگاه، در حال نابود کردن زمین و بالطبع خودمان هستند، میتوانم اینجا بگویم.
اگر آدمهای ناآگاه با کشاورزی مدرن، در حال بیابان کردنِ بهشت زمین هستند، میتوانم اینجا بگویم.
اما دوست ما درست گفت. من منجی عالم بشریت نیستم!
من مسوول عالم بشریت هستم.
مسوول یعنی میتوانم اینجا بنویسم.
نه اینکه بخواهم چیزی در بیرون را تغییر بدهم!
من نه قادر به تغییر دادن و کنترل فرزند شش ساله ام هستم و نه قادر به تغییر دادن ناآگاهی بشر!
تنها چیزی که تغییر میدهم آگاهی خودم است.
من تصمیم دارم نسبت به آگاهی خودم مسوول بمانم.
تصمیم دارم مسوول وضعیت درونی خودم باشم.
https://www.unwritable.net/2022/12/blog-post_23.html
تصمیم دارم تمام ناآگاهی و رنج بشر را بپذیرم.
چون من منجی عالم بشریت نیستم.
من اگر منجیِ خودم بودم، شاید منجی عالم هم بشوم.
من اگر بتوانم آگاهی و سلامتیِ ذهنی و روحی خودم را به حد اعلای خودش برسانم، شاید منجی عالم هم بشوم.
من اگر صلح درونی را در خودم بسازم، شاید منجی صلح در عالم هم بشوم.
من اگر رنج نکشم، شاید رنج بشریت را کم کنم.
من اگر زیاد از حرافی های ذهن ننویسم، شاید بشر را از ذهن نجات بدهم.
من اگر به وادی یوگا و یگانگی و عشق بروم، شاید بتوانم بشریت را با خودم ببرم.
من اگر شعر سعدی را که بنی آدم اعضای یکدیگرند را خوب لمس کنم، شاید منجی بنی آدم هم بشوم.
تمام اینها هم در مورد تارای شش شاله صادق است،
هم در مورد خودم و اطرافیانم و تمام آدمهای دنیا!
نظرات