تمرینِ یوگای پراتیاهارا-کنترل ورودی ها

زمان خواندن 3 دقیقه ***

 تمرینِ پراتیاهارا

***


در جایی از مسیر میرسیم به پراتیاهارا! 

اول ببینیم این لغت در ویکیپدیای فارسی چیست.

«

پرتیاهارا از دو کلمه پراتی به معنای به سوی و آهارا یعنی گردآوری تشکیل شده‌است و با هم به معنای بررسی قدرت خروجی ذهن، رهایی از اسارت از حواس آهارا می‌باشد.[۵][۶] ویاسا در ارتباط ذهن و حواس می‌گوید: هنگامی که تموجات ذهنی منقطع می‌گردند حواس نیز مانند آنان منقطع می‌شوند. این است تجرد از عالم محسوسات.[۷]

پاتانجلی می‌گوید: به واسطهٔ حبس دم حجابی که روشنائی واقعیت را می‌پوشاند معدوم می‌گردد و ذهن استعداد خود را جهت تمرکز نیروی معنوی می‌نمایاند.[نیازمند منبع]

لفظ « «پراتیاهارا»» مرکب است از دو جزء «آهارا» یعنی برکشیدن و «پراتی» در مقابل یعنی تجرد از دنیای خارج، برکشیدن حواس از محسوسات یا انتزاع حواس.[نیازمند منبع]

»


این نوشتن برای من خلاف پراتیاهاراست. اما شاید شروع خوبی باشد. 

اکهارت در جایی گفت تنها تمرین معنوی میتواند توجه به حواس باشد.

https://youtu.be/OCoLMlPyv2Y?si=Kpo1pIY3mYluzQYi

اینجا اکهارت از توجه به حواس به عنوان مهمترین تمرین معنوی یاد میکند. از تمرینی که به عنوان تنها تمرین معنوی میتواند کامل باشد.

حالا در تجربه‌ی من چطور است؟

بعد از ویپاسانا، وضعیت درونی ام آنقدر خوب بود که حاضر نبودم آن را از دست بدهم. مثلا نگاه کردن به صفحه‌ی رنگی موبایل میتوانست به سرعت من را از آن حالت بیرون بیاورد. هر نگاه میتوانست در کسری از ثانیه حالت ظریف ذهنی من را پاره کند و از بین ببرد.

حالتی شبیه این،‌ این روزها برایم پیش آمده. یعنی نمیخواهم به چیزهای بیرونی توجه کنم. 

چیزهای بیرونی، مهمترینشان همین اینترنت است. صفحات رنگی و فیلم و صدا و تصاویر آدمها و حرف ها و پست ها و مسیج های بی پایان. 

این تمرین شامل همه ی چیزهای بیرونی میشود. مثلا کتاب یا پادکست و غیره. حتی شامل سخنرانی های معلمان بزرگ هم میشود. مثل اکهارت و سادگورو. و حتی شامل خواندن آثار گرانقدر بزرگانی چون مولانا و حافظ. شامل همه چیز!

البته که خود سادگورو و اکهارت مستقیما به این تمرین توصیه کرده اند. 

بستن ورودی های حواس. 

بستن ورودی های حواس باعث عدم تحریک اضافی ذهن میشود و اگر مدتی ادامه یابد باعث آرام شدن ذهن و رسیدن به حالت خلاقیت و آگاهی.


در این تمرین سعی نمیکنم ذهنم را با چیزی پر کنم. نه تلوزیون ببینم. نه با کسی حرف بزنم. نه چیزی بخوانم و بنویسم. 

در این تمرین فقط مینشینم و خودم را مشاهده میکنم. بدن درونی ام را مشاهده میکنم. اتفاقات درونی و بیرونی خودم را مشاهده میکنم.

در نگاه اول نوعی دیوانگی به نظر میرسد. نوعی کار بیهوده. در حالیکه این کار مهمترین کار است. در اوایل این کار، اعتیادِ ذهن برایت روشن میشود.

وقتی در برابر این اعتیاد ذهن مقاومت کنی کم کم تمام اعتیاد هایت درمان میشود. تمام اعتیاد ها از جمله اعتیاد به مواد و به غذا و به وسواس و غیره زیر مجموعه ی همین اعتیاد ذهنی است. 

در این تمرین با ذهن خودم مواجه میشوم. 

ذهنی که مدام به آینده میرود. 

ذهنی که مدام داستان میسازد.

ذهنی که مدام قضاوت و اندازه گیری میکند.

ذهنی که بزرگترین پرده و حجاب رسیدن به سعادت است. 

ذهنی که دنبال تایید و عکس العمل است. 

ذهن خیال پرداز.

ذهن حراف. 

و سکوتی که ذهن را مشاهده میکند.

و پایان.

نظرات

برای تجربه‌ی کل نانوشتنی ها؛ لطفا فهرست موضوعی و زمانی بالای صفحه را ببینید!

به خدا اعتقاد داری؟

دردِ خودپرستی

روزۀ واجبِ ذهن!

رزومۀ واقعی من

فیلم معنویِ Inside out

هم هویت شدگی باذهن

براچی میری اینستاگرام؟

من هستم، پس خدا هست!

ترس از تنهایی و مرگ

نقشۀ گنج