معنویت ِ بدیهی
معنویت ِ بدیهی
***
دوستانی دارم که کاملاً با ذهنشان یکی هستند. یک ذهن متحرک. این دوستان معمولاً عکسالعمل های مشابهی دارند چون سازوکار ذهن در همهء ما یکی است.
یکی از این سازوکار ها این است که اگر چیزی معنوی بگویی با اطمینان و شاید تمسخر میگویند، این که بدیهی است!
و چون این مسأله برایم تکرار شده اینجا توضیح میدهم.
ببینید دوستان، معنویت بدیهی است. یعنی دقیقاً ساده و بدیهی. و دلیل فرار ذهن از معنویت همین است.
چون ذهن چیزهای ساده را دوست ندارد. ذهن دنبال مسایل پیچیده است. مسایل غیرقابل فهم. چون ذهن با داشتن مسأله، وجود و اهمیت پیدا میکند.
مثلاً وقتی به دوستی میگویم آیا به افکارت آگاه هستی. زود فکر میکند و میگوید بله! این که بدیهیه!
به دوست دیگری میگویم آیا میدانی احساسات مدام در حال تغییرند. زود میگوید. بله این که بدیهی است!
ذهن و آدمهای درگیر ذهن از این گزارهها برای برتری استفاده میکنند. وقتی گزارهای میگویم فرضشان بر این است که میخواهم برتری دانش خودم را نشان بدهم. آنها بلافاصله در عکسالعملی شدید سعی در برتر دانستن خودشان دارند! چگونه با بی ارزش و بدیهی دانستن گزارهء من!
معمولاً من هم میخندم و میگویم. آره بدیهیه. (توی دلم هم میگ چرا پس بهش توجه نمیکنی! ) بعد به شوخی میگم
از کرامات شیخ ما این است
میوه را خورد و گفت شیرین است
یعنی به شوخی میگویم بله. اینها بدیهی است.
نوشتههای من تماما بدیهی اند. هیچ چیز جدیدی برای ذهن ندارند. اگر دنبال مسایل خارقالعاده هستی که ذهن را تقویت کنی اینجا پیدا نمیشود.
معنویت به غایت بدیهی است و ساده؛ و معجزه در همین است.
این که زمان حال فقط وجود دارد و گذشته و آینده فقط یک فکر است بدیهی است.
این که یک سری فکر و احساسات مدام در ما در حال رفت و آمد است بدیهی است.
این که این بدن و این افکار به زودی میمیرند بدیهی است.
این که ذهن برای بقاء و برمبنای برتری جویی و رقابت و مقایسه کار میکند بدیهی است.
این که ما از درون زاده میشویم و به درون میمیریم بدیهی است.
این که ما بدن نیستیم بدیهی است.
این که یک وجود آگاه پشت افکار ما هست بدیهی است.
این که سکوت بستر موسیقی است بدیهی است.
این که خدا بستر وجود است بدیهی است.
و خدا با وجود بدیهی بودن نانوشتنی است.
نظرات