تسویه حساب‌های شخصی-۴- دوستان عادل

زمان خواندن 3 دقیقه ***

 تسویه حساب‌های شخصی-۴

***


حسابهایم حسابی سنگین شده! ابتدا تشکر کنم از دوستانی که باعث شدند با هم یک حسابی داشته باشیم! اگر شما نبودید من به این تمرین‌ها چطور دسترسی پیدا می‌کردم!؟ 


دوستانی هستند که صامت اند. جواب پیغام را نمی‌دهند. حتی اگر مثلاً حساب مالی داشته باشیم. کلا جواب نمی‌دهند. خوب! یک راه این است که شروع کنم به تخیل اینکه چرا جواب نمی‌دهند! که کاری عبث است. دیگری اینکه خیلی ساده نگاه کنم. جواب نمی‌دهند و من نمی‌دانم چرا. پس خیالم راحت می‌شود. حداقل توپ دیگر در زمین من نیست. بار مسوولیت تا حد زیادی از دوش من برداشته می‌شود. این همه از ارزش سکوت گفتم. این دوستان سکوت مجسم هستند. و این عالی است. بدون حرف های اضافه با هم در ارتباطیم. در بعدهای متعالی تر. ممنونم. 


دوستان دیگری علاقه شدیدی به کار وکالت دارند. آنها معمولاً وکیل دیگران هستند. آنها قاضی هم هستند. دادگاه هایی در ذهنشان تشکیل می‌دهند. در این دادگاهها یک طرف من هستم و یک طرف آدمهای دیگر. مادر، خواهر، همسر و فرزند چهار ساله‌ی من معمولاً موکل ایشان هستند.  این دوستان حکم صادر شده را به صورت پیغام های خصوصی و شاید هم در گروههای عمومی به من می‌رسانند! معمولا محکوم می‌شوم به بی اخلاقی! بی انصافی! و غیره. توصیه‌هایی هم هست مثلا کلا ننویس! یا به جای در لحظه بودن با محبت حرف بزن! این دوستان انسانهای شریفی هستند که هرگونه بی عدالتی در جهان را از سمت من تحمل نمی‌کنند. داعیه داران اخلاق! این دوستان خودشان را وقف دیگران کرده‌اند. آنها درست و غلط و حق و ناحق را کاملاً دقیق و شفاف می‌دانند! آنها قضات و وکلای خودخواسته هستند! بلا نسبت آنها مثل داعش می‌دانند که حکم من گناهکار گمراه چیست! سلاخی شدن در انظار عمومی!


شوخی را کنار بگذارم این دوستان احتمالا سعی دارند با صدور حکم از اعتبار بنده بکاهند! یا تاثیر این نوشته‌ها و حرف‌ها را روی خودشان کمتر کنند! عرض کنم بنده از اول هم درخواست اعتبار نداشتم! این نوشتن ها هم نوعی کار شخصی است. خود این نوشته‌ها اگر بخواهد اعتبار من را کم کند می‌کند بخواهد زیاد کند هم می‌کند! یذل من یشاء و یعز من یشاء! در مورد تاثیر گذاری این نوشته‌ها هم راه ساده‌تری هست! نخوانید! از همین نقطه دیگر نخوانید! باور کنید سکوت و تفکر بهتر از خواندن این خزعبلات است! من هم اگر می‌توانستم همین کار را می‌کردم! سکوت می‌کردم! به خدا بهتر است و سریعتر! تمام حرف ها در سکوت هست! 


دوستان دیگری هستند که درخواست پول قرضی دارند! یا درخواست انتقال سندی مالی ! حالا هرچه بگویی یک کم صبر کن. مثلا شرایط من فعلاً چنین و چنان است نمی‌شنوند! شاید برایشان ثابت بشود من آدم درستی نیستم چون پول نمی‌دهم. خودم دارم روی این موضوع کار می‌کنم. انشاالله به زودی سطح مبادلات را به مبادلات پولی هم می‌رسانم! کمی وقت می‌خواهم. بعضی از دوستان می‌گویند عرفان یعنی حق دیگران را بدهی! راستش را بخواهید نه عرفان بلدم نه مرز حق را خوب و دقیق می‌شناسم! 


دارم از آن الهه‌ی عدالت که یک ترازو دارد و یک شمشیر و با چشمانی بسته همه چیز را با انصاف تمام به دو نیم می‌کند  کمک می‌گیرم! شاید الهه‌ی عدالت به من کمک کند چشمانم باز شود! البته او خودش چشمانش بسته است! 


دوستان عزیزم! ممنونم که چنین تمرینهای ارزشمندی در اختیار من می‌گذارید. آن هم به رایگان. از شما چیز یاد می‌گیرم. با این مبادلاتی که با من دارید مرز بین من و شما کمرنگ می‌شود. شما به من کمک می‌کنید خودم را بشناسم! این پاراگراف دیگر شوخی نیست! واقعا من درون شما را می‌بینم! احتمالا شما هم درون من را می‌بینید! ما دوستان شیشه‌ای هستیم! شفاف و عالی! هرگونه تعامل را با آغوش باز می‌پذیرم! کمتر حرف می‌زنم تا بیشتر بشنوم! فعلاً. 







نظرات

برای تجربه‌ی کل نانوشتنی ها؛ لطفا فهرست موضوعی و زمانی بالای صفحه را ببینید!

آرزوت چیه الان؟

آزادیِ خریدنی

دیوانگیِ ذاتی

نعمتِ تنهایی

منفی بافی

اولین و آخرین روز

غلبه بر حس قربانی

خدایا شُکر

کار نکردن!

باده ای رنگین