آزادی در تنهایی

زمان خواندن 2 دقیقه ***

 آزادی در تنهایی

***


ارتباطات ذهنی باعث محدودیت می‌شود. هر آدمی که درگیر ذهن و حافظه باشد یک تصویر ذهنی از تو دارد و همواره سعی می‌کند تو را شبیه آن تصویر ذهنی قدیمی خودش کند. 

بنابراین هر ارتباطی که با آدم‌های ذهن محور داشته باشی یک بندی برای تو می‌شود. اگر آگاه نباشی کم کم با گسترش ارتباطات، هزاران بند برای خودت می‌سازی. و نهایتاً در زندانی از تعاریف ذهنی محصور می‌شوی. 


کم کم جامعه هم برای تو یک تعریف و یک کارکرد و نقش می‌سازد. جامعه و اطرافیان، تو را تعریف می‌کنند. با هر تعریفی محدودیتی برای تو می‌سازند. تو باید فقط در چارچوب تعاریف آنها زندگی کنی. کمی تخلف باعث جریمه شدنت می‌شود. 


هر چه جوامع از نظر ذهنی گسترش داشته باشند این بندها و تعاریف قوی تر و پیچیده تر می‌شوند. 


آزادی در میان تعداد زیادی ذهن برنامه‌ریزی شده، دقیقاً شبیه زندگی در زندان است و همان‌قدر غیرممکن. 

آدم‌ها شبیه سربازهای زامبی جامعه، هر کسی را که متفاوت باشد می‌کُشند. 


اینجاست که خیلی ها تنهایی را انتخاب می‌کنند. چون در تنهایی یک آزادی ای نهفته است که در ارتباطات پیدا نمی‌شود. 

آدمهایی که از ذهن رها نشده باشند پذیرش کمی برای تخطی از شرایط ذهنی شان دارند. 

تمام این آدم‌ها در واقع زندان بانهای این جامعه هستند. مجموع شرطی شدگی های ذهنی مردم در جامعه چیزی درست می‌کند که بعضی ها به آن ماتریکس می‌گویند. چیزی که در فیلم ماتریکس بصورت کد های کامپیوتری نشان داده شد. اما کدها در واقع شرطی شدگی های ذهنی آدمهای جامعه است. 


این‌طور می‌شود که معمولاً آدم‌های آگاه از مردم دوری می‌کنند. تنهایی را انتخاب می‌کنند. اما وقتی قدرت کافی برای زیر سوال بردن شرطی شدگی ها را بدست می‌آورند به میان مردم بازمی‌گردند تا مردم را رها کنند. 


آنها معمولاً طرد و قضاوت می‌شوند. گاهی هم صدایشان سانسور و بریده می‌شود. گاهی مثل حافظ تکفیر می‌شوند و گاهی مثل عیسی یا لائوتسه مجبور به ترک سرزمین خود می‌شوند. 





نظرات

برای تجربه‌ی کل نانوشتنی ها؛ لطفا فهرست موضوعی و زمانی بالای صفحه را ببینید!

به خدا اعتقاد داری؟

دردِ خودپرستی

روزۀ واجبِ ذهن!

رزومۀ واقعی من

فیلم معنویِ Inside out

هم هویت شدگی باذهن

براچی میری اینستاگرام؟

من هستم، پس خدا هست!

ترس از تنهایی و مرگ

نقشۀ گنج