جهان من

زمان خواندن 2 دقیقه ***

 


‏2008‏/01‏/23‏ 11:28 ق.ظ

جهان من

می خوام افکارم و کمی از جهان  بینی م رو توضیح بدم

من دنیا رو همون طور که هست  می بینم

یعنی از دید گاه یک ناظر فیزیک یا شیمیدان

انیشتین ثابت کرد که ماده و انرژی یکی هستند

یعنی روح و جسم یکی هستند

البته الان هم تو تجربه خودم  هم تو تجربه کارگردانها من دیدم  که رویا و واقعیت مرز مشخصی ندارند

و دیدم که زمان و مکان برای ما توی رویا درست مثل جهان انیشتین سیال و اعوجاج پذیره

این رو شاید بشه اسمشو گذاشت فلسفه جهان بینی فیزیکی – فلسفی

در کل من  طبیعت رو توی جهان بینی در جایگاه خدا می بینم

یعنی چیزی که ابدی ازلی گونه گون پرورش دهنده و زنده کننده و مرده کننده هست

یعنی چیزی که به اون بازخواهم گشت

یعنی چیزی که اطاعت از اون کار  منه

یعنی چیزی که به من الهام میکنه

و  خدایی که همه جا هست به هرکجا که بنگری ...

اگرچه دیدگاه محمد که خدای مهربان و بخشنده رو ارائه کرد خیلی دوست دارم

اما اون دیدگاهی که به خدا یک شخصیت انسانی بدیم و اون رو دارای عواطف و خصوصیات انسانی مثل محبت خشم و ... بدونیم گرچه برای حس من جالب تره اما با منطق گرایی و شخصیت علمی من سازگار نیست

اما در مورد زمان

زمان بیولوژیکی رو حتما شنیدید

برای من  زمان بیولوژیکی مفهوم اصلی زمان هست نه زمان گردش ماه و خورشید یا چرخدنده های ساعت یا نوسان اتم سزیم

یعنی من ساعتی دارم که توی بدنمه

هر وقت که گرسنه میشم برای من یک سوم روزه

هروقت خوابم میاد یک روز من تمومه 

و هر وقت از خواب بیدار شم اون اول صبح منه 

ساعت مکانیکی که بازی چرخندنده هاست یا آمدن خورشید و ماه  برای سرگرمی و بازی گروهی آدمها و قرار گذاشتن خوبه ولی تو دنیای من

وقتی شاد ویا غمگین هستم زمان میتونه تند تر یا کند تر از ثانیه ها باشه

وقتی یک موی من می ریزه یا یک چروک روی پوست من میفته یک ماه به عمرم اضافه میشه 

وقتی با معشوق هستم زمان مکانیکی به هم میریزه و ممکنه که ده سال قبل دیروز باشه یا آینده و گذشته ممزوج بشند

و در نهایت وقتی حس خدا گونه دارم دیگه زمان برای من معنی نداره 

فعلا زمان من تموم شد در زمان دیگری خواهم نوشت

نظرات

برای تجربه‌ی کل نانوشتنی ها؛ لطفا فهرست موضوعی و زمانی بالای صفحه را ببینید!

به چه چیز متعهدی؟

رسیدن به اهداف

رزومۀ واقعی من

اگر خواستید بگو بیام

شکرِ خلقِ خدا

برای تارا- آینده!

همین الان چطوری!

تناقضِ تنهایی یا دیگری!

آنیچا! ... این نیز بگذرد!

بچه دار بشویم یا نه؟