پست‌ها

تسویه حساب

  تسویه حساب *** حدود دو سه سال پیش در اثر تغییراتی که کردم دید من نسبت به دنیا عوض شد. یکی از این تغییرات بیشتر شدن یاد مرگ بود. یعنی هر چقدر که به لحظه نزدیک میشدم همانقدر هم آینده قطعی که مرگ بود برایم بدیهی تر میشد. برای این کار لازم بود که با همه ی دنیا تسویه کنم.  توضیح دادن این حالت خیلی آسان نیست. تقریباً یعنی باری و دینی از گذشته نداشته باشم. یک جورهایی یعنی پاک کردن کارما ها. در قدیم میگفتند حلال کردن. هر وقت خداحافظی میکردند میگفتند ما را حلال کنید. این مفهوم چیزی شبیه حس من بود. میخواستم با دنیا تسویه حساب کنم. میخواستم سبک باشم. کارمایی نداشته باشم. دین و بده بستانی نداشته باشم.  از درون همه را بخشیده بودم. ولی هنوز قرارداد ها و کارماهایی با بعضی ها داشتم.شروع کردم به گشتن.  دیدم اولین کسی که مدت زیادی با هم بوده ایم همسر اولم بوده. یعنی حدود بیست سال. شاید بیست سال هر روز با هم سرو کار داشته ایم. این یعنی یک بار بزرگ کارمیکی. باید این بار را زمین میگذاشتم.  وقتی مراقبه کنی و به لحظه بیایی حالتی است که هر لحظه خودت را باید برای مردن آماده بدانی. این تسویه حساب ها هم یک قدم

روانشناسی و مراقبه

زمان خواندن 2 دقیقه ***   روانشناسی و مراقبه *** امروز یک مقاله خواندم در مورد مضرات مراقبه. در این مقاله از قول یک روانشناس و تحقیقات صورت گرفته نوشته بود که مراقبه ضررهایی هم دارد. یکی از آن ضررها این بود که مراقبه کننده دچار توهم می‌شود.  https://www.sciencealert.com/meditation-and-mindfulness-have-a-dark-side-that-we-dont-talk-about اصل مقاله اینجا و در این لینک هست.  تعداد زیادی هم اسامی مختلف بیماری را نام برده که درصدی از مراقبه کنندگان دچارش می‌شوند.  اینجا هدفم رد کردن مقاله بالا نیست. شاید حتی درست هم باشد. در نوشته‌های « ذهن درمان ذهن نیست » و «ب ه مراقبه اعتقاد ندارم » مقداری توضیح داده‌ام.  اما راستش را بخواهید تا حدودی هم درست است. در فیلم ماتریکس ۴ آخرین و سخت ترین مانع که قهرمان داستان در مراقبه هایش با او باید می‌جنگید یک روانشناس بود!  روانشناس ها، آخوندهای دنیای مدرن هستند.  آنها سعی دارند توسط ذهن افراد را کنترل کنند و به فرم استاندارد جامعه در بیاورند. البته شاید خیلی هایشان نیت خیر داشته باشند و به افراد زیادی هم کمک کنند. اما اصل داستان این است که روانشناسی

نوشتن، خوب یا بد؟

زمان خواندن 2 دقیقه ***   نوشتن، خوب یا بد؟ *** حدود بیست سالی هست که می‌نویسم. هنوز جواب این سوال که نوشتن خوب است یا بد را قطعاً نمی‌دانم.  این را میدانم که حال من را خوب می‌کند.  چون شبیه مراقبه است.  چون ذهن را مشاهده می‌کند.  چون ذهن را کند می‌کند.  نوشتن برای من نوعی مراقبۀ روزانه است. برای همین هم هست که بیست سال دوام داشته.  تا جایی که یادم هست تقریباً تمام کارها روزی برایم تکراری و خسته‌کننده می‌شده الا نوشتن!  ذهن من و ذهن کل انسانها مدام در حال کار است. مدام در حال حرف زدن است.  این نوشتن ها این حرفها را آرام و مرتب می‌کند. اول به ماهیت تکراری حرف ها پی می‌برم به آن آگاه می‌شوم و بعد مینویسمشان.  زندگی ما بازتابی است از حرف‌های ذهنمان.  زندگی بیرونی من بازتابی است از ذهن من. ذهن و بدن و کارماهایم.  با نوشتن است که ذهن خودم را برنامه‌ریزی می‌کنم و بعد باعث تغییر در کل دنیا می‌شوم.  ذهن می‌گوید «تو هیچ کاری نمی‌کنی! فقط نشستی و می‌نویسی! کار عملی انجام نمی‌دهی و نوعی ارگاسم یا خودارضایی ذهنی انجام میدهی!» جواب نمیدهم! چون جواب دادن یعنی وارد چرخه‌های ذهن شدن!  شاید هم در

شعر عشق ( شاعر نامعلوم)

زمان خواندن 1 دقیقه ***   شعر عشق راه حق جز عشق ما جُستیم نیست در زمین و در سماء جستیم نیست در عیان و در نهانِ این جهان در خلاء و در ملاء جستیم نیست روزها در مَدرس علم و کتاب شب در اذکار و دعا جستیم نیست در ریاضت ها و طاعات و عمل در سلامت؛ در بلا جستیم نیست گه به عزلت؛ گاه اندر انسِ خلق در جبال و شهرها جستیم نیست گاه در تقوی؛ گهی در زهد و ورع گاه در فقر و غنا جستیم نیست گاه در تهذیبِ اخلاق و صفات گه در اخلاص و وفا جستیم نیست جملگی شرط و علامات رهند چون که زینها مدعا جستیم نیست آنچنان جُستن که می دانست عقل با هزاران التجاء جستیم نیست مجملا از عقل راهِ حق مجو زانکه ما خود بارها جستیم نیست قرنها با دردِ حق یار آمدیم لیک دردش را دوا جُستیم نیست در سلوک و جذبه وصلِ حق مدان سالها از این دوتا جستیم نیست راه حق عشق است و غیر از عشق راه هر چه با صدق و صفا جستیم نیست زین سبب در عشق حق فانی شدیم چون که بی عشقش فنا جستیم نیست خاتم ملکِ سلیمانست عشق غیرِ آن فرمانروا جُستیم نیست نورِ ذات و طلعت یزدانی است بی وصالش؛ بس لقا جستیم نیست دلبری دیدیم