برای تارا - ٢ زندگی و مرگ آگاهانه
زمان خواندن 3 دقیقه *** برای تارا - ٢ زندگی و مرگ آگاهانه تارای عزیزم. الان که می نویسم خواب هستی. الان سه سال و ٢١٣ روز از تولد فیزیکی تو میگذرد. وقتی که به تو میرسد زیاد فکر نمیکنم که چه بنویسم. یک حسی مرا به نوشتن وا میدارد. من مسوول هستم. مسوول دعوت تو به این دنیا. البته شاید مسوول ۵٠ درصد تو باشم اما سعادتی است که مسوول باشم. زمانی که میخواستیم تو را به این دنیا دعوت کنیم مدتی روی تغذیه خودمان کار کردیم. با انتخاب غذاهای طبیعی و سالم سعی داشتیم بدن سالمتری داشته باشیم. البته خیلی از اینها توسط ما آگاهانه برنامه ریزی نشده بود. روح زیبایی دعوت ما را قبول کرد و در جسم کوچک تو لانه گزید. تو مسیر خودت را خواهی رفت. بزرگترین کاری که میتوانم برایت انجام دهم این است که یک مثال و فقط یک مثال از هزاران مثالی باشم که در زندگی شاهدش خواهی بود. تو شاهد زیستن من شاهد بودن من شاهد لحظات من و شاهد مُردن من خواهی بود. این تنها کاری است که برای تو انجام میدهم و تنها کاری است که میتوانم انجام بدهم. من مسوول هستم. اما مسوول خودم و مسوول همهی جهان! مسوول فهم همین مسوولیت. مسوول زندگ