پست‌ها

نمایش پست‌ها از 2024

رسیدن به اهداف

زمان خواندن 3 دقیقه ***   رسیدن به اهداف *** رسیدن به اهداف بیرونی ومادی چیزی است که آن هم، در لحظه اتفاق می‌افتد.  وقتی به لحظه بیایی، وارد دنیای بی‌نهایتِ در‌ون می‌شوی. تمام اهداف بیرونی و مادی در اینجا، در اهمیت دوم قرار می‌گیرند.  برعکسِ اکثر آدم‌ها که اصل را مادیات و جهان بیرون می‌دانند و فرع را معنویات و جهان درون.  در حالتی که اکهارت از آن می‌گوید، اصل، درون است و فرع، بیرون.  هر آنچه که در بیرون و در دنیای مادی متجلی می‌شود هم در درجۀ دوم اهمیت است.  شما وقتی به لحظه متصل باشید دیگر اصلا به واقعیت بیرونی نیاز ندارید. چیزهایی که در بیرون می‌سازید از روی نیاز نیست. کارهای شما برای دریافت رضایت از بیرون نیست.  شما در لحظه، کامل و بی نیاز و مستغنی هستید.  هرگونه تلاشی برای ساختن بیرون از روی نیاز، بیهوده و پوچ است. ممکن است شما از روی نیاز، چیزی در بیرون بدست بیاورید ولی این باعث رفع نیاز اصلی و رضایت درونیِ شما نمی‌شود.  حالتی که اکهارت از آن می‌گوید حالت اعتمادِ عمیق است.  حس کردن قدرت درونی و یا همان اتصال به خداوند،    باعث میشود شما از ترس رها شوید.  باعث می‌شود شما از د

زغال و میخ!

تصویر
زمان خواندن 4 دقیقه ***   زغال و میخ! *** ساعت سه صبح، منزل یکی از دوستان خانوادگی، به خاطر خوردن حداقل چهار پنج لیوان چای خوابم نمی‌برد.  دو سه ساعتی هست که خواب سبکی را تجربه می‌کنم و بیدار می‌شوم. اما داستان زغال و میخ چیست؟  شب منزل یکی از دوستان قدیمی فامیل بودیم. دوست دیگری ادای چنت «آوم» دیروز من را در می‌آورد و چند نفری به همراه همدیگر می‌خندیم. آن یکی من را با مرتاض های هندی مقایسه می‌کند و به شوخی می‌گوید زغال و منقل هست. یعنی اگر می‌خواهی مثل مرتاض ها روی میخ بخوابی و روی زغال راه بروی می‌توانی. من هم می‌خندم و می‌رویم سراغ داستان بعدی!  اما داستان خیلی عمیق تر از یک شوخی قبل از شام است!  دوستی از فامیل بعد از سالها، یکی دو روز میهمان من شد. بعد از دیدار اولیه و سلام و بغل کردن مرسوم ایرانی به گفتگو و خنده می‌پردازیم. کم کم اما تفاوت های بزرگی آشکار می‌شود.  ما هر دو انسانیم و شبیه هم. ولی سالها زندگی معمولی و زندگی یوگایی تفاوتهای عمیقی ایجاد کرده که فقط در مواجهه و مقایسه‌ی حضوری معلوم می‌شود.  از نظر او من عجیب و غریبم. و از نظر من هم او عجیب و غریب است!  مثلاً او ح

به چه چیز متعهدی؟

زمان خواندن 2 دقیقه ***   به چه چیز متعهدی؟ *** در ادامه ی موضوع سرسپردگی یک روز یک سوال از دوستم پرسیدم. گفتم به چه چیز دیووت هستی؟ دیووت کلمۀ انگلیسیِ Devote است که به سرسپردگی ترجمه شده.  مفهوم سرسپردگی، نزدیک به مفهوم تعهد است، یا مثلا مفهوم فدایی بودن. موضوع سرسپردگی یا تعهد، موضوعی بسیار عمیق و پیچیده و نانوشتنی است! پیچیدگی آن از این جهت است که توسط ذهن قابل درک نیست. ذهنِ محاسبه گر هرگز توان درک عمیق سرسپردگی را ندارد. چون ذهن، مقایسه ای و براساس حساب و کتاب کار میکند اما سرسپردگی نه. مثل تمام موضوعات معنوی، سرسپردگی هم در لحظه پیدا میشود و نوعی کیفیت است.  دوست من هم گفت من به سادگورو متعهد هستم.  سادگورو یک انسان است.  همین دوست من بعدا گفت به تمرینات معنوی خودت متعهد باش.  انسان می تواند به چیزهای مختلفی متعهد باشد.  مثلا به یک انسان. یا یک تمرین. یا مثلا به خانواده. یا به خودش. یا به خدا. یا به آگاهی.  مثلا من میتوانم به نوشتن متعهد باشم. یا به کار کردن. یا به لحظه. یا به پول. یا به یک کار مثلا به شغلم یا به قانون و غیره. پس میتوان به چیزهای مختلفی متعهد بود.  دیووشن

شکرِ خلقِ خدا

زمان خواندن 1 دقیقه ***   شکرِ خلقِ خدا *** شکرگزاری نعمتی است از جانب خدا.  وقتی شکرگزار بشوی از قبل نعمت را دریافت کرده ای.  خدا هم همه جا هست!  در من، در تو، در همه!  در تمام خلق خدا!  حالا این شکرگزاری را گسترش می‌دهم به تمام آنچه هست.  تمام موجودات! موجودات دو پا یا چند پا! شکرگزارم از دوستانم. دوستانی که هستند برای ارتباط. دوستانی که هستند برای شکرگزاری. دوستانی که هستند برای یوگا. دوستانی مثل آب روان.  شکرگزارم از خانوادۀ قبلی ام. خانوادۀ جدیدم. خانوادۀ کل بشریت!  شکرگزارم از پدر و مادرم!  پدر و مادری که دانسته یا نادانسته باعث حضور من در زمین شدند. و باعث رسیدن من به مرحلۀ شکرگزاری.  شکرگزارم از خودم!  از تمام تلاشهایم! سختی ها و آسانی ها!  از تمام لحظاتم.  از تمام نوشته‌ها و نانوشتنی ها! شکرگزارم از تو که می‌خوانی! از تو که می‌شنوی.  از تو که بین این همه خواندنی و نوشتنی اینجا را انتخاب کردی! شکرگزارم از شمعی که نور می‌دهد. شکرگزارم از معلمانم!  شکرگزارم از جمهوری اسلامی! از ایران! و تمام سختی هایش! شکرگزارم از تمام غذا هایی که حشرات و کرمها و گوسفندها و مرغ ها برایم درس