پست‌ها

نمایش پست‌ها از مه, ۲۰۲۴

دنیاهای مجازی ما

  دنیاهای مجازی ما *** دنیای اینترنت جایی است که ذهن های ما آنجا زندگی می کنند. ذهن مشترک ما! این دنیا هر روز بزرگ و بزرگتر می شود. به نظر می رسد این دنیای مجازی گاهی از دنیای واقعی هم مهمتر شده است. بعضی از دوستانم حضوری در آن ندارند؛ انگار در آن دنیا متولد نشده اند. آنها دلایل خود را دارند. نوعی مرگ خود خواسته در دنیای مجازی که شاید منجر به زندگی بیشتر در دنیای واقعی بشود! نمی دانم. خیلی دوستانم هستند که بیست یا سی سال است خبری از آنها در دنیای مجازی نیست. در مقابل بعضی دوستانم آنجا حسابی مشهورند. ۱۰۰ ها ۱۰۰۰ ها دنبال کننده. بعضی دوستانم دکانشان را آنجا باز کرده اند و مشغول داد و ستد و انجام کسب و کارشان هستند. کسب و کار حلال. خیلی هم خوب. کسب و کار همیشه خوب است. ساده ترین نوع ارتباط است. همان بده بستان. در قحطی ارتباط این نوع ارتباط هم خوب است. گروهی از دوستانم تصاویر لحظات خوب زندگی شان را با ما به اشتراک می گذارند.در آنجا فقط مسافرت می روند و در رستوران ها غذا می خورند و با دوستانشان عکس می اندازند! زندگی آنها در آن دنیای مجازی شبیه زندگی سلبریتی هاست. نمایشی از زندگی مجلل و مدین

عجلۀ ذهن

  عجلۀ ذهن *** غیر از مواقع خواب سنگین، وقتی بیدار هستیم و یا در حال خواب دیدن، ذهن در حال تولید است. تولید احساسات، افکار، داستانها، تصاویر.  نگاه کردنِ دقیق به این پرده، روشن کننده‌ و مهمترین کار معنوی است.  تمرین برای این نگاه کردن، فقط از راه مراقبه است.  یکی از مشاهدات من عجلۀ ذهن است.  ذهن همواره تصور می‌کند در حال از دست دادن چیزی است. برای همین عجله دارد.  البته در واقع، چیزی که ذهن در حال از دست دادن است، لحظه است.  ذهن در ابتدا در خدمت بقاء و بدن است. وقتی گرسنه باشی ذهن به دنبال کسب غذاست. وقتی غذا بخوری و سیر بشوی ذهن به دنبال تولید مثل است. برای تامین این نیازهای بدن، ذهن قلمرو می‌سازد و برنامه‌ریزی می‌کند. ذهن تو را از خطرهای فیزیکی حفظ می‌کند.  اما خطر اصلی برای انسان این است که در ذهن بماند. یعنی در بقاء بماند. یعنی حتی وقتی مسئلۀ بقاء حل شده باشد باز هم در بقاء بماند. یعنی در اضطراب دائم.  در دنیای امروزی تقریباً مسألۀ بقاء برای همۀ آدم‌ها حل شده ولی انسانها با ایجاد یک رقابت کاذب و تشدید حس کمبود و تقویت حس رقابت و بقاء خودشان را در همان سطح نگاه می‌دارند.  در صورتیکه

شک به مسیر

تصویر
  شک به مسیر *** در طول مسیر معنوی، معمولاً تنها هستی. غیر از چند استاد و آدم‌هایی که از معنویت حرف می‌زنند، اکثریت مردم مخصوصا در جوامع ظاهراً پیشرفته تر، به شدت درگیر ذهن و مادیات هستند.  وقتی با آدم‌های جامعهء خودت نشست و برخاست می‌کنی، به ناچار تو هم دچار ذهن و مادیات می‌شوی. البته قصد ندارم این را گردن دیگران بیاندازم اما جامعه تأثیر دارد. بخصوص وقتی که جامعه طوری باشد که همه را در بقاء نگه دارد. یعنی همه نگران مسائل مربوط به بقا باشند. یعنی درگیر اقتصاد. یعنی درگیر حساب و کتاب.  این شک، خودش را به این شکل ها نشان می‌دهد.  اول به مسیر خودت شک می‌کنی. یعنی ذهن به تو می‌گوید آیا مطمئن هستی که مسیرت درست است؟  ذهن، تو را از این که همرنگ جماعت نیستی می‌ترساند.  یکی از قوی ترین غریضه ها در ما غریضه‌یء همرنگ شدن با گله است. یعنی ما برای امنیت گرفتن، به دیگران نگاه می‌کنیم و وقتی همه یک مسیر را می‌روند احساس اطمینان و آرامش می‌کنیم. حالا در مسیر معنوی، معمولاً تو خلاف جریان جامعه می‌روی. همه در حال حساب و کتاب هستند. همه در حال بقاء هستند. هیچکس به مرگ فکر نمی‌کند. همه جوری متفاوت از تو

عشق لابلای کلمات

تصویر
 عشق لابلای کلمات *** وقتی تنها میشوم اولین حسی که برایم در دسترس است فرار است. میتوانم جایی فرار کنم. مثلا به دوستی زنگ بزنم. یا در اینترنت چرخ بزنم. میتوانم به دخترم زنگ بزنم. میتوانم یک جوری حواس خودم را پرت کنم. اما باز با خودم میگویم اگر برای پر کردن حس تنهایی داری به کسی زنگ میزنی نزن. این میشود استفاده ی ابزاری از دیگران. و این انرژی جاری میشود. وقتی در برابر تمام اینها مقاوت میکنم، گاهی کمی میخوابم. گاهی کمی کارهای روزمره ام را انجام میدهم.  وقتی تمام اینها تمام میشود درست مثلا مراقبه های طولانی کم کم تمام چیزهای زائد از بین میروند و تنها یک چیز باقی میماند. همان چیز باقی ماننده ی تمام.  همان عشق.  چیزی شبیه خدا.  شعر حافظ و صدای شجریان ترکیبی میشود که بیشتر و سریعتر من را به سمت عشق پرتاب میکند. شما هم گوش کنید.  https://music.youtube.com/watch?v=jQZofoAVwXM&si=AeM0Sf1BJY5-6yrO عشقِ لابلای کلمات حافظ بعد از چند صد سال هنوز زنده مانده.  هنوز آتشش روشن است. هنوز میتواند ذهن ها را منکوب کند.  هنوز میتواند نفس ها را حبس کند. هنوز سنگ ترین دلها را نرم میکند. این طور میشود که تن

فرار از لحظه

فرار از لحظه *** اول اعتراف کنم که دارم از لحظه فرار می‌کنم.  هر لحظه‌ای کیفیت خاص و منحصر به فرد خودش را دارد.  حس ها و افکار و وضعیت بدنی در هر لحظه متفاوت است. فهمیدن و درک این کیفیت، نیاز به آگاهی زیادی دارد.  اکثر آدم‌ها اصلا آنقدر صبر و توجه به خرج نمی‌دهند که کیفیت لحظه حال خودشان را درک کنند. معمولاً لحظه‌ء حال حاوی کیفیتی است که خیلی دوستش نداریم، اولین کار در مواجهه با چنین لحظه‌ای چیست؟ بله. فرار! فرار از لحظه راههای زیادی دارد.  بعضی وقت ها کار می‌کنیم. بعضی وقت‌ها دراما درست می‌کنیم. بعضی وقت‌ها مشغول اسکرول کردن یا دیدن تلویزیون و چرخ زدن در اینترنت می‌شویم.  یکی از راههای آن برای من نوشتن است!  برای همین اسمش را گذاشتم فرار از لحظه!  برای دیدن وضعیت فرار از لحظه لازم است وضعیت بودن در لحظه را چشیده باشی. اگر نچشیده باشی متوجه وضعیت فرار نمی‌شوی.  ممنون که می‌خوانی ولی اگر مراقبه نکنی تقریباً همواره در حال فرار از لحظه هستی. پس بهتر است خواندن این متن را کناری بگذاری و بروی مراقبه کنی.  من هم با انجام عمل نوشتن، در حال فرار از لحظه هستم، منتها با یک تفاوت کوچک!  با این تف

مهمترین کار ۳

مهمترین کار ۳ *** قبلا دو نوشته در مورد « مهمترین کار » نوشته بودم. بعد از دیدن این ویدیو از سادگورو بر آن شدم که دوباره بنویسم. چرا که این کارمای ذهنی من و خیلی های دیگر هست. پس باز هم میتوان به آن پرداخت.  مهمترین کار https://www.unwritable.net/2023/08/blog-post_92.html  مهمترین کارِ دنیا! https://www.unwritable.net/2024/04/blog-post_2.html یک ویدیو از سادگورو دیدم که تقریبا در همین موضوع است و این موضوع را کمی روشن میکند. لینک اینستاگرام و یوتیوب را اینجا میگذارم.  https://www.instagram.com/reel/C6l6MhtIuiS/?utm_source=ig_web_copy_link&igsh=MzRlODBiNWFlZA== https://youtu.be/DzfZFI0woY8?si=KxLve-nT6CsH6zGv این هم متن صحبت ها به انگلیسی. people are always thinking when it comes to education career choice of partners marriage at various points what is the best thing to do let me tell you there is no best thing to do in the world really there's no best thing to do even if you take a very simple thing and put everything that you have into it if you throw yourself into it it cou