فرار از لحظه
فرار از لحظه
***
اول اعتراف کنم که دارم از لحظه فرار میکنم.
هر لحظهای کیفیت خاص و منحصر به فرد خودش را دارد. حس ها و افکار و وضعیت بدنی در هر لحظه متفاوت است. فهمیدن و درک این کیفیت، نیاز به آگاهی زیادی دارد.
اکثر آدمها اصلا آنقدر صبر و توجه به خرج نمیدهند که کیفیت لحظه حال خودشان را درک کنند. معمولاً لحظهء حال حاوی کیفیتی است که خیلی دوستش نداریم، اولین کار در مواجهه با چنین لحظهای چیست؟ بله. فرار!
فرار از لحظه راههای زیادی دارد.
بعضی وقت ها کار میکنیم. بعضی وقتها دراما درست میکنیم. بعضی وقتها مشغول اسکرول کردن یا دیدن تلویزیون و چرخ زدن در اینترنت میشویم.
یکی از راههای آن برای من نوشتن است!
برای همین اسمش را گذاشتم فرار از لحظه!
برای دیدن وضعیت فرار از لحظه لازم است وضعیت بودن در لحظه را چشیده باشی. اگر نچشیده باشی متوجه وضعیت فرار نمیشوی.
ممنون که میخوانی ولی اگر مراقبه نکنی تقریباً همواره در حال فرار از لحظه هستی. پس بهتر است خواندن این متن را کناری بگذاری و بروی مراقبه کنی.
من هم با انجام عمل نوشتن، در حال فرار از لحظه هستم، منتها با یک تفاوت کوچک!
با این تفاوت که میدانم در حال فرار هستم! همین دانستن باعث میشود که این کار تبدیل به مراقبه بشود.
همین دانستن های کوچک است که در نهایت منجر به خودشناسی و سعادت میشود.
گاهی ذهن با زیرکی گولت میزند.
مثلا فرار میکنی به حافظ یا فرار میکنی به استادهای مختلف، در ظاهر داری کاری معنوی انجام میدهی اما در اصل این هم نوعی فرار است.
با این تفاوت که میدانم در حال فرار هستم! همین دانستن باعث میشود که این کار تبدیل به مراقبه بشود.
هر کاری، تاکید میکنم، هرکاری که برای فرار از خود باشد نادرست است. حتی اگر ظاهر درست داشته باشد.
مثلا نماز خواندن یا قرآن خواندن یا مراقبه کردن ظاهری یا نوشتن یا گوش دادن به استاد.
تشخیص این فرار هم تنها خود شخص میتواند بداند. اگر بخواهد.
پس انتخاب ما اینجا واضح است.
یا انتخاب میکنیم که فرار کنیم.
یا انتخاب میکنیم که لحظه را بپذیریم.
و تنها داور تشخیص این انتخاب خودمان هستیم!
خودمان و خدایمان و وجدانمان.
دیگران مطلقا از این انتخاب آگاه نمی شوند.
مگر اینکه مثل این نوشته، خودمان اعتراف کنیم.
نظرات