غلبه بر حس قربانی
زمان خواندن 4 دقیقه *** غلبه بر حس قربانی *** چند روز پیش با دوستی صحبت میکردم. آنجا بود که اعتراف کردم هنوز در جاهایی حس قربانی دارم. و با خودم و او قرار گذاشتم که روی این مسأله کار کنم. چند روز گذشت با این سوال خوابیدم و بیدار شدم. تا امروز صبح که جرقۀ حل حس قربانی آمد. شما هم اگر خوب بگردید حتماً در جاهایی حس قربانی را پیدا میکنید. البته نیاز هست مراقبه کنید و بتوانید ذهنتان را ببینید. مثل تمام مشکلات دیگر، اینجا هم پای ذهن در میان است. بله ذهن داستان سازِ انسان. اگر چه این نوشته هم خودش داستانی است. اما داستانی است که از حقیقتی میگوید که ریشه در بی ذهنی دارد. بی داستانی همان جایی است که تمام حقیقت در آن است. همان جایی که این جرقه ها از آن میآید. جرقۀ فهمیدن ذهن. خوب با مثال در مورد خودم، برویم سراغ حس قربانی. تمام حس های قربانی از یک داستان ذهنی یعنی یک یا چند فکر نشأت میگیرد. داستانهایی مثل این: من در این لحظه تنها هستم ولی نباید اینطور باشد. حق من این نیست که تنها باشم. الان باید یک دختر زیبا یا یک مرد پولدار در کنار من نشسته باشد. من قربانی شرایط هستم. من