ترس و آز
ترس و آز
***
دیشب بعد از مدتها فیلم دیدم. فیلم دیدن را معمولاً فرار از لحظه و افکار و احساسات شخصی میدانم و کم فیلم میبینم اما این بار به توصیهء یک دوست و با دخترم تارا این فیلم را دیدیم.
نام فیلم: اثری از خود به جا نگذار Leave no Trace
https://www.imdb.com/title/tt3892172/
(هشدار لو رفتن داستان فیلم)
شخصیت اصلی فیلم مردی است که نمیتواند در شهر زندگی کند. نمیتواند وابستگی های زندگی شهری و قوانین آن را تحمل کند. نهایتاً او از دخترش جدا میشود و به جنگل بازمیگردد.
شخصیت این مرد را کاملاً درک میکنم و میفهمم. شاید شباهتهایی هم به او دارم.
وقتی به ذهن و داستان های آن و شرطی شدگی های ذهن پی ببری تمام قوانین و قراردادهای اجتماعی برایت مسخره و بی معنی میشوند. وقتی از چنگ این شرطی شدگی ها رها بشوی، زندگی در بین آدمهای شرطی شده برایت سخت میشود و معمولاً این جور آدمها یا به میل خود یا توسط جامعهء شرطی شده، به حاشیه رانده میشوند.
وقتی شرطی شدگی ها را از بین میبری زندگی مردم جامعه برایت دیوانگی به نظر میرسد و همینطور از نظر جامعه هم تو دیوانه به نظر میرسی.
اما داستان ترس و حرص چیست.
در اقتصاد میدانیم که که اقتصاد بر مبنای دو عامل ترس و حرص کار میکند.
Fear and Greed
تمام زندگی مادی و پروسه ء بقاء و چرخ اقتصاد بر این دو اصل استوار است. ترس و آز.
مثلاً آدمها از ترس فقر کار میکنند و برای حرصِ رسیدن تلاش میکنند. معمولاً از این دو حالت خارج نیست.
ترس در اثر تخیل ذهن از گذشته و تصور چیزی ترسناک در آینده پیش میآید.
حرص و ولع هم در اثر خواستن و عطش ذهن برای رسیدن به چیزی در آینده.
حال در مسیرهای معنوی مثل مسیر مراقبهء ویپاسانا که توسط بودا تعلیم داده شد دقیقاً روی این دو کار میشود. در ویپاسانا به آن میگویند
Craving and Aversion
ترجمه میشود خواهش و تمنای ذهن و بیزاری یا خواستههای ذهن
در مراقبهء ویپاسانا تمرین این است که به هیچکدام از این دو نرویم.
نه به وادی خواستن و نه به وادی بیزاری.
که در واقع همان حرص و ترس است.
تمرین اکثر مکاتب معنوی بسیار شبیه این است.
مثلاً در یوگا شخصیت و هویت های کاذب را از بین میبریم و گذشته و آینده را هم از بین میبریم.
گذشته همان چیزی است که ترس ایجاد میکند و آینده همان چیزی است که حرص و خواستن ایجاد میکند.
وقتی هویت را کمرنگ کنی و گذشته و آینده را هم کمرنگ کنی شبیه یک کودک دو سه ساله میشوی.
کودکی که در لحظه است و گذشته و آینده ای ندارد.
بالطبع حرص و ترسی هم ندارد.
یک کودک کاملاً معنوی است اما خودش خبر ندارد.
در مسیرهای معنوی به صورت آگاهانه شبیه کودک میشویم.
در کتاب زمین جدید اکهارت هم، اولین مشخصهء ایگو یا نفس «خواستن» تعریف میشود.
درتعالیم عرفان اسلامی هم، استغنا و بی ارزش دانستن دنیا و ابن الوقت بودن توصیه شده. مبارزه با نفس توصیه شده. یعنی کمرنگ کردن نفس.
مثلاً در تعالیم مولانا هم نفس، بزرگترین دشمن شناخته میشود.
این تعالیم درست نقطهء مقابل جامعه و اقتصاد است. در جامعه تو باید هویت هایی به خودت بگیری. باید برای آن هویت ها بجنگی. باید در مسابقه، دیگران را عقب برانی. باید از ترسِ عقب ماندن مدام بدوی. باید برای حرص رسیدن تلاش کنی.
سخنران های انگیزشی و سمینارهای موفقیت همه در تقویت حرص و خواستن تاکید میکنند. تقریباً همه شان توصیه میکنند خواستههایت را بنویس و با داد و فریاد به سمتشان بدو. سمینارهای تونی رابینز و احتمالا گروههای مشابه مثل لندمارک و بیزینسهای مبتنی بر شبکه اینطور کار میکنند. استفاده از ترس و آز برای به حرکت در آوردن آدمها.
جملهء آن اقتصاد دان معروف یادمان هست.
Greed is Good
حرص و آز خوب است
اینها مشاهدات من بود از جامعه و همینطور بررسی مکاتب معنوی و تجربیات شخصی خودم.
راستش را بخواهید درست و غلطی وجود ندارد.
یکی از تعالیم معنوی، توجه به مرگ است.
با مرگِ بدن، همهء چیزهای مربوط به دنیا و تمام ترسها و خواستن ها تمام میشود.
مرگ، شخصی ترین کار دنیاست.
این هم یک انتخاب شخصی است که به مرگ فکر کنید یا نکنید.
داخل شرطی شدگی های جامعه بمانید یا از آن خارج شوید.
در لحظه بمانید یا برای آینده برنامهریزی کنید.
نظرات