پست‌ها

نمایش پست‌ها از دسامبر, ۲۰۰۶

کشتن

صدام اومد و کشت و جنگ را ه انداخت و شکنجه کرد و سر برید و شیمیایی زد اما مگه فقط یه نفر بود هنوز هزاران نفر تو عراق هستند که این کار ها رو کردند اما چرا اونها کشتند برای اینکه زنده بمونند سربازان صدام کشتند برای اینکه غذا گیر بیارند به نظر من کاملا طبیعیه اصلا طبیعت چرا نداره کشتن و کشته شدن یک کار کاملا عادی توی طبیعته آره می دونم که خیلی تلخه اما این عین طبیعته هر روز ما آدم ها هزاران مرغ و گاو و گوسفند رو می کشیم و اجساد مرده ی ا ونها رو با لذت می خوریم اونها هم مثل ما موجودات زنده هستند فقط ذهنشون ساده تره نمی تونن وب لاگ بنویسن چرا این کشتن برای ما عادیه؟

انسان و مولکول

این فکر یک کمی شاید تند باشه اما واقعیت همیشه او ن جوری که ما میخوایم نیست این که ما آدم ها یک کمپلکس شیمیایی هستیم تمام اتفاقات زندگی ما نتیجه ی این واکنش هاست یک سری از این واکنش ها توی مغز ذهن ما رو تشکیل میده با مردن هم این زنجیره ی واکنش های شیمیایی متوقف میشه و مواد اولیه این واکنش ها بر می گرده به طبیعت دقیقا همون اتفاقی که توی یک مولکول یا ویروس یا باکتری میفته در اثر تکامل شده یه موجودی مثل ما با یه ذهن پیچیده

عشقLove

بعضی وقتها من بی انصاف می شم یکیش وقتیه که فراموش می کنم عشق رو من توی این دنیا دو تا دوست دارم که تقریبا عاشقشونم یکی دختره یکی پسر این عشق بخاطر تجربیاتیه که با هم داشتیم اینها دو نفری هستند که تقریبا مثل من به دنیا نگاه می کنند بسیار مهربون هستند بیشتر از هر کس من رو درک می کنند خلاصه از بهترین اوقات من اون وقتایی بوده که با اونها بودم اگه مدتی اونها رو نبینم یا حرف نزنم واقعا مشکل پیدا می کنم به نظر من این خود عشقه

عشق و خاطره

این که میگن ازدل برود هر آنکه از دیده برفت فکر کنم راسته این عشق های طولانی بیشتر عادته تا عشق و کسایی که عادت نمی کنن به راحتی عشقشون از بین میره البته عشق میتونه یه خاطره باشه یک خاطره ی قدیمی خوب البته این خاطره رو اگه اسمشو بذاریم عشق هیچوقت از بین نمیره چون خاطره از بین نمیره

فیلم نامه

من دو تا فیلم نامه تو ذهنم دارم که دوست دارم کاملشون کنم اولی توی یه مرکز تحقیقات ستاره شناسی همه چیز مرتبه و محقق ها کارهای عادیشونو انجام میدن ناگهان یه منجم آماتور یه شهاب سنگ رو تو تلسکوپش میبینه به اون شک میکنه و متوجه میشه که داره به سمت زمین میاد و داستان شروع میشه اما این فیلم اصلا تخیلی نیست این اتفاقیه که برای دایناسورها افتاده بقیه داستان بعد از پخش خبر نابودی زمین توی مردم اتفاق میفته آدم هاحدود یک ماه فرصت زنده موندن دارن و این اصلا شوخی نیست یک سری انکار می کنن اما با قطعی شدن محاسبات حالا همه میخوان آخرین کارای عمرشونو انجام بدن بعضی ها میرن دنبال عشق قدیمی شون که باهاش قهر بودن بعضی ها ثروتشونو بین مردم می برن تا اونا و خودشونو شاد کنن بعضی ها به مواد مخدر و الکل پناه میبرن خلاصه هزار و یک اتفاق دومی دو نفر عاشق هم هستن اونها سالهاست که همو میشناسن و دوستیه اونها اونقدر شدیده که در هر شرایطی به هم نخورده اونها برای اینکه قدر این دوستی رو بدونن و عشقشون رو به خودشون و دیگران ثابت کنن تصمیم میگیرن وارد یه بازی بشن این بازی یک کم هیجان هم به زندگی اونها ورد می کنه ین بازی

نوشتن

معمولا وقتی من کسی و گیر نمیارم که باهاش حرف بزنم رو میارم به نوشتن قبلا هم این تجربه رو داشتم البته قبلا با قلم و کاغذ بود و کسی نمی خوند ولی حالا هر کسی ممکنه بخونه این نوشتن یه جور تخلیه ذهنی برای من حساب میشد وقتی می نوشتم آروم میشدم یعنی وقتی سعی می کردم ذهن شلوغ خودم رو بدون تغییر یا قضاوت بیارم رو کاغذ بسیاری از نوشته های قدیمی من در مورد روابط و دختر و پسر و خیلی هاش هم فلسفی بود الا هم تو فرانسه دوستای خوب و مهربونی دارم اما با فضاهای ذهنی کاملا متفاوت اینه که دارم می نویسم البته ممکنه این نوشته ها برای شما جالب نباشه چون مثل ذهن من درهم و برهمه فعلا تا بعد

Different Gods

This is one my newest explorations: The area on earth that is arid and full of dessert matches the area which Islam spreads. If you look at the map you will see that Islam is popular only in places where there is low precipitation . The God of Islam is a merciful God which we should ask him to give us, the arid climates u rge people to have such God. actually every people has his own God, some people's Gods is a person we can talk to him to feel better some people's Gods is a person who give them something some people's Gods is a person who ... God is a character we make in our mind , a character we need to exist God is a character we think it should exist But now I can live without such a character, I live in nature I live by my emotions and needs I now know that I am a chemical complex which starts to work when I was born and ends when I die. By accepting such a reality you never need any God.

واقعیت و خیال

یادمه من یه چند سالی فیلم نگاه نمی کردم یعنی هر وقت فیلم می دیدم بعدش حس می کردم وقتم تلف شده چون به یک چیز غیر واقعی توجه کردم یه چیزی که فقط خیالات و تصورات کارگردانه یعنی تا این حد دور از احساسات و به دنبال واقعیات بودم حتی یادمه سالها بود که رمان نمی خوندم بعدها به جایی رسیدم که فرق رویا با واقعیت برام از بین رفت یعنی می گفتم که هر خیالی و اگه باور کنی میشه واقعیت و مرز ی بین واقعیت و رویا وجود نداره

ذهن

خوب الان نمی دونم از چی بگم آخه ذهن من گاهی اونقدر شلوغه که نمی دونم کدوم و انتخاب کنم و سرعت ذهن خیلی از سرعت نوشتن بیشتره مثل یک جریان سیل آسای کلماته که باید یک ظرف کوچیکشو بردارم و اینجا بنویسم ذهن من و فکر کنم آدم ها همیشه پر از حرفه حرفهای مختلف مدام میان و میرن گاهی اون ها رو به زبون میاریم و گاهی مینویسیم چیز هایی که سرعت ذهن من رو کم میکنه یکی ورزش و فعالیت بدنیه یکی هم وقتی که احساس خیلی شدیدی داشته باشم که او موقع هم نمیشه حرف زد و وقتی که موسیقی آدم رو می گیره بعضی فرقه ها ی عرفانی سعی می کنن ذهن رو خاموش کنن یا به اون گوش بدن بعضی جاها هم اون رو تقویت می کنن مثلا مدرسه و دانشگاه

شناخت من از خودم

اگه یکی خواست بدونه من چه جور آدمی هستم کلا به نظر خودم من آدم به شدت واقع گرایی هستم واقعیت رو حتی اگه تلخ باشه و حس بدی بهم بده قبول می کنم خلاصه آدمی نیستم که بخاطر مصلحت چشمم رو رو واقعیت ها ببندم بنا بر این اول از همه با خودم به شدت روراستم بعد با دیگران من دنیا رو مجموعه ای از فکت ها می بینیم بر خلاف عده ای که اون را بیشتر یک احساس می دونند من تا حدی درونگرا هستم یعنی متفکرم اما گاه گاهی هم اگه بخوام میتونم سریع ارتباط بگیرم اما اعتراف می کنم که شناخت حس آدم های دیگه برای من یک کمی سخته به نظر من شخصیت و آرامش هر آدمی رو تا حدی مشه از رو دستخطش حدس زد من حدود دبستان یکی از بهترین دستخط ها رو داشتم اما به مرور خطم بد شد بیشتر هم به خاطر تند نویسی و اضطرابی بودکه تو دبیرستان و دانشگاه دچارش بودیم اگه حس خاصی داشته باشم به شدت روی میزان انرژیم تاثیر داره

زن و مرد

هدف یک مرد همیشه اینه که زن رو خوشحال نگه داره حد اقل برای من که اینطوریه یعنی یک مرد وقتی احساس رضایت و خوشبختی می کنه که بتونه یک زن رو خو شحال و راضی نگه داره اما نمی دونم زنها و دختر ها دقیقا با چی راضی می شند با سکس یا صداقت یا حمایت یا توجه یا پول یا قدرت یا ترکیبی از اینها کلا ظاهر زن ها ارتباط زیادی با تخیل مرد ها داره زن و مرد با هم کامل می شند با هم بودن برای هردو یک نیاز اصلی و اساسیه چه از نظر جسمی چه ذهنی به نظر من هیچ زن یا مردی بهتره که تنها زندگی نکنه من کسایی رو که تو بچگی و تو مدرسه ما دختر پسر ها رو از هم جدا کردند نمی بخشم طرز ارتباط برقرار کردن با جنس مخالف یک درک و هنر که باید تمرین کردش اعتراف می کنم که ترس از جواب رد شنیدن باعث شده خیلی از ارتباط ها رو با دختر ها شروع نکنم اگه جواب رد بشنوم یا هر عکس العمل اونها به شدت روی اعتماد به نفس مردها اثر میذاره معنی نیاز و حسادت یا غبطه رو وقتی درک کردم که دختری به زیبایی مدل ها رو تو مترو با یه پسر سیاه پوست دیدم و تازه اینکه به نظر می رسید دختره کاملا ارضا و راضی هستش کلا بین پسر ها یک رقابت شدید برای بدست آوردن و راض

Learning

One thing satisfies me in life more than everything else: that is learning one of the best feelings for me is when I learnd a new thing or I experience a new thing, No doubt my life will be full of learning

انواع دوستان

من دو دسته دوست دارم : اونهایی که باهاشون که هستم لذت می برم و منظم ها با دسته ی اول نمیشه قول و قرار گذاشت و با دسته ی دوم نمیشه از زندگی لذت برد بیشتر شریفی ها دسته ی دوم هستند. همیشه ذهن هاشون بر حسشون غالبه و بیشتر به فکر آینده هستند تا حال اما خوب هر کی یه جوریه و نباید قضاوت کرد

آدم ها و فلسفه ها

به نظر من هر آدمی تو یک مرحله از تجربیات و جهان بینی هست و برای همین نمیشه یک نسخه واحد به همه داد هر کسی باید خودش مراحل خودش رو واسه ی عشق جهان بینی و … بگذرونه تمام این فلسفه ها کاملا شخصی. هر کسی تو زندگیش با یکی از اونها حال می کنه کلا چسبیدن به هر نظر و عقیده ای به نظر من احمقانه است

Life is too short

be careful ! life is very short! be careful to live it... many people trap in future! they live for future every day. all their life they are waiting for this or that! our real future is death! so be careful ! I personaly prefer having good feeling on wealth or any plan to achieve!

nature lessons

By watching nature I understood that the two main activities of any live part in nature is looking for food and xes (I write it in reverse in order to not to trap in filters) First is all our activity in gaining money and second is our desire for having relation with opposite xes . in all humans including human having xes is in line with a lot of problems ; in animals war between males and in human you see all problems such as strict laws and all problems like jalousies, women right violence etc… I will write more about this subject in future but now I want to suggest BBC link for all young Iranians http://www.bbc.co.uk/persian/science/story/2006/08/060823_relationship-education.shtml

هدف!

My final goal for my job is entrepreneurship, means that work as I plan! هدف نهایی من از این وبلاگ اینه که یک سری آم های همفکر پیدا کنم قبلا در مورد اهداف کاریم گفته بودم که برنامه بلند مدت من اینه که با یک سری از دوستای همفکر یک کاری راه بندازیم که هم توش پول در بیاریم هم بتونیم از تواناییهای خودمون استفاده کنیم نمیدونم چقدر به این هدف خواهم رسید اما این قدم اوله

French words in Persian

I heard many French words that we use them in Persian, They maybe Persian words in French or common words with English, I will try to list them here: Ascenseur [cottellete] [timbre] [muse] [aba-jour] ecran and all words related to art and cinema saucisse jambon filet (of meat) carton (box) plastique sac (bag) conserve (canned foods) ketchup pipe salade puree le biscuit le gilet la blouse le manteau les shorts la casquette la cravate le corset (different meaning) le pyjama la jaquette le patio [balkon] la pelle (simillar to "bil" in persian) la cadr la moquette trancher le telephone la television douche chauffage [almangie] le capot (car part) le camion rythme metro prise (for electricity) gendermerie boutique magazane karikator balon vitrine

"ism"s

In recent 2,3 years I undestood that some "ism"s are very close to my view to world, some are: reductionism, utilitarian, pragmatism, naturalism, materialism ... u can find a lot about them in wikipedia...