شیطان پرستی یا توحید

 شیطان پرستی یا توحید

***


یوگا همان توحید است. یعنی پرستش خدای یگانه. پرستش که نه، چون پرستشگری نباید باشد.  

توحید یعنی درک این که «یکی هست و هیچ نیست جز او»


حال در فرهنگ کهنی که یوگا از آن می‌آید خدایی هست به نام شیوا. 

شیوا یا آدی یوگی یا اولین یوگی، همان شیطان است. 

شیوا فرم نهایت یک انسان است و همان سرنیزۀ سه گانۀ شیطان را دارد و همان مار را در شانه. 

هلال ماهی در سر دارد که آن هم نماد اسلام است. 


دلیل این تناقض بزرگ چیست؟ 

بالاخره آدمها شیطان پرست بودند یا خدا پرست. 

برهمن یا ایشورا هم در عرفان هندوستان همان خداست. 

یوگیشورا یعنی یکی شده با خدا. و براهماچاریا یعنی مسیر خدای یگانه. 


این وسط شیطان یا شیوا چه می‌کند؟ 

چرا یوگی ها خدای شیوا را می‌پرستند و گرامی می‌دارند. 

این تناقض چیست. از کجاست. 


اگر قسمت بشود و خدای یگانه کمک کند شاید بتوانم این مسأله قامض تاریخی را توضیح بدهم. 


ببینید خدای یگانه دیده نمی‌شود. 

خداوند با چشم و حس، دیده و درک نمی‌شود. چون او همه چیز است. 

من و تویی مستقل در کار نیست که بخواهد او را ببیند. 

به خاطر همین خدای یگانه یا الله دیده نمی‌شود. 


حالا برای درک این خدا اگر بخواهیم به مردم کمک کنیم باید چیزی بر عکس او را تصور کنیم. 

مثلاً خدا را بینهایت تصور کنید و شیطان را صفر. و هر کسی ریاضی بداند می‌فهمد که رابطه‌ای بین صفر و بینهایت هست. 


برعکسِ خداوند، شیطان است. 

و چون خداوند حتی عکس ندارد پس شیطان عملاً وجود ندارد. 


اما به نظر می‌رسد که جهان برعکسِ خداوند است. 


می‌دانم درکش سخت و قامض است و این مسئله در طول تاریخ بشر حل نشده. 

حالا این که من بتوانم در چند جمله توضیح بدهم شاید ناممکن و حتی در حد معجزه ناممکن باشد. 


ببینید نفسانیت ما برعکسِ خداست. 

زیباترین و آرام‌ترین و قوی ترین انسان را تصور کنید. اسم او را شیوا یا شیطان بگذارید. 

حتی او هم نابود شونده است. 


شیوا نمادی از نفسِ نابود شوندۀ بشر است. اما خود شیوا هم ساختۀ خداست. 

پس شیطان یا شیوا هم قابل پرستش است. اما شیطان هم نابود شدنی است. 

یعنی نفس ما هم نابود شدنی است. 


گروهی مجسمه‌ای از شیوا یا شیطان ساخته اند و او را می‌پرستند. 

گروه دیگری آنها را مشرک و شیطان پرست نامیدند و با آنها به جنگ پرداختند. 


ببینید هر دو گروه در اشتباهند. هر دو به قول مولانا احول یا دوبین هستند. 


خدا چیزی بیرون تو نیست.

شیطان، خودِ تو و نفی توست. 


با از بین رفتنِ تو، خدا معلوم می‌شود. 


حالا در حال نوشتن بودم که این آیات از سورۀ حشر پخش شد. 


كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۶﴾

چون حكايت‏ شيطان كه به انسان گفت كافر شو و چون [وى] كافر شد گفت من از تو بيزارم زيرا من از خدا پروردگار جهانيان مى‏ ترسم (۱۶)

فَكَانَ عَاقِبَتَهُمَا أَنَّهُمَا فِي النَّارِ خَالِدَيْنِ فِيهَا وَذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ ﴿۱۷﴾

و فرجام هردوشان آن است كه هر دو در آتش جاويد مى‏ مانند و سزاى ستمگران اين است (۱۷)



آیۀ ١۶ و ١٧ حشر چنین می‌گوید. 

مثال شیطان که به انسان گفت کفر بورز ولی کفر نورزید وگفت من از تو جدا هستم و من از خدای پروردگار جهانیان خوف دارم. 

و فرجام هردویشان این است که تا ابد در آتش بمانند و این جزای ستمکاران است. 


ببینید فرجام کدام هر دو آتش است؟ 

بله هردو یعنی هم شیطان و هم انسان. 

این دو نمادی از کفر و دوییت هستند. پس تا ابد در آتش می‌مانند. 


به طور خلاصه شیطان تصویر انسان است. تصویر نفس است. شیطان، خودبینیِ انسان است. 


ولی هر دوی این دو، توسط خدای یگانه و رب جهان به آتش افکنده می‌شوند. 


یعنی دوگانگی می‌سوزد و یگانگی باقی می‌ماند. 


و در نهایت اگر این را درک کردی رسیده‌ای! 


این که «یکی هست و هیچ نیست جز او»


تا زمانی که این را درک نکنی تو شیطانی را می‌پرستی به نام نفس. 

یا خود! 


این که کسی این را درک کند یا نه هم، کارِ همان خداست! 

از من و هیچ شیطانی بر نمی‌آید که این درک را به کسی بدهیم. 

پس اگر گیج تر شدید ببخشید! 





تصویر شیوا یا آدی یوگی در مرکز یوگای ایشا با مار بر دوش و نرده های سه نیزه و هلال ماه بر سر




***


نوشته های مرتبط با این موضوع

https://www.unwritable.net/search?q=شیطان


نظرات

برای تجربه‌ی کل نانوشتنی ها؛ لطفا فهرست موضوعی و زمانی بالای صفحه را ببینید!

اگر خواستید بگو بیام

جنگ و یوگا، انفجار ناآگاهیِ سایبری

دیوانه یا جویندۀ معنوی

عشق کجاست؟

تعهد به آگاهی

اول حال خودت را خوب کن!

اهل کدام قبیله‌ای؟

دوراهیِ زندگی

حرفهای خصوصی

از دیگری چه می‌خواهی؟