برای تارا- آینده!

زمان خواندن 2 دقیقه ***

 برای تارا- آینده!

***


امروز برای آیندۀ تارا دخترم، حرف زدم. در مورد گذشتۀ خودم گفتم. گفتم کارمای گذشتۀ من این بوده که در شش سالگی پدرم از این دنیا برود پیش خدا! همان طور که در شش سالگی به من می‌گفتند. 

در جلسه گفتم نمیدانم آیا کارمای تارا چیست. آیندۀ تارا چیست. آیا بودن پدر در کارمای تارا هست یا نیست. 

نمی‌دانم. آینده را نمیدانم!


به طور جالبی، امروز تارا قبل از رفتن به رستوران ایرانی گفت می‌خواهم آینده را پیش بینی کنم. پیش بینی کرد که در رستوران حسابی فان خواهد داشت و غذا را هم خیلی دوست خواهد داشت. 

اتفاقا هر دو پیش بینی اش درست در آمد. رستوران خلوت و بزرگ و پر از تزئینات هالووین بود و غذا هم خورش قرمه سبزی ایرانی. 


خلاصه قبل از این که غذا برسد نیم ساعتی با تارا نشسته بودیم و من سعی کردم حالا که برای اولین بار مفهوم آینده به ذهن تارا آمده با او صحبت کنم! 


گفتم تارا! ببین! آینده وجود ندارد. 

آینده فقط یک فکر است. 

بعد شروع کردیم به غذا خوردنِ الکی از روی میز خالی! 

گفتم ببین، الان غذا روی میز نیست و من دارم الکی غذا را تصور می‌کنم.

ایمَجین می‌کنم. 

آینده هم همین است. 

آینده فقط یک تخیل و تصور است. یک ایمجینیشن است. 


قطعا برای تارا که برای اولین بار با مفهوم آینده در زندگی خودش آشنا می‌شود، درک فلسفی زمان را انتظار ندارم ولی برایم مهم و معنا دار بود که همین اولِ کار به او بگویم که تارای عزیزم، آینده وجود ندارد! 


تارا می‌گفت مثلاً فردا. فردا واقعی است. فردا وجود دارد. و بعد مثلاً من می‌گفتم فردا هیچ وقت نمیرسد. آینده همیشه آینده است. 

تومارو و فیوچر هیچ وقت نمی‌رسند! 

مثل این غذایی که الان روی میز نیست!


خلاصه نیم ساعتی با هم این صحبتهای مهم فلسفی و معنوی را داشتیم. 


مستقل از اینکه درک تارا چیست، دیروز روز بزرگ و معنی داری برای من بود. 


مهم بود که در همین اوایل کار کسی به تارا بگوید که آینده فقط یک فکر است! کسی به تارا بگوید که تارا! «آینده وجود ندارد!»


به تارا گفتم این یک راز بزرگ است. این رازی است که اکثر آدم‌ها نمی‌دانند. بیشتر آدم‌ها فکر می‌کنند آینده واقعی است و زمان حال را از دست می‌دهند.

خسرانی بزرگ! 


امیدوارم تارا از شش سالگی شروع به فهمیدن ذهن کرده باشد. 

چیزی که برای من حدود چهل سال طول کشید تا بفهمم!


مفهوم زمان!

مفهوم آینده!

مفهوم نانوشتنی ِ خدا!

و مفهوم سکوت و پایان!





نظرات

‏ناشناس گفت…
سانسور هم که میکنی جمهوری اسلامی!

برای تجربه‌ی کل نانوشتنی ها؛ لطفا فهرست موضوعی و زمانی بالای صفحه را ببینید!

به چه چیز متعهدی؟

رسیدن به اهداف

رزومۀ واقعی من

شکرِ خلقِ خدا

همین الان چطوری!

آنیچا! ... این نیز بگذرد!

تناقضِ تنهایی یا دیگری!

بچه دار بشویم یا نه؟

اگر خواستید بگو بیام