برنامه ریزی ذهنی - اقتصادی

زمان خواندن 2 دقیقه ***

 برنامه ریزی ذهنی - اقتصادی

***

این نوشته احتمالا عمومی نمی‌شود. فعلا فقط برای خودم است. برای برنامه ریزی و مرتب کردن مجدد ذهنم. یعنی کار هر روزم. 

درست است که می‌توان فقط بود و کاری نکرد ولی تا وقتی در این دنیا زندگی می‌کنم باید فعالیت اقتصادی هم بکنم. باید بدنم را سالم نگه دارم. پس نیاز به کار و فعالیت اقتصادی هست. میزانش را خودم تعیین می‌کنم. این که چقدر کار کنم را کاملاً آگاهانه انتخاب می‌کنم. 


هیچ کاری را از روی ناآگاهی و وسواس و هیچ بی فعالیتی را از روی فرار انجام نخواهم داد. 


در یوگا فکر کردن نوعی کار است. نوشتن هم بالطبع نوعی کار است. پس من الان دارم فعالیت اقتصادی انجام میدهم. 


برگردیم به اصول؛ چون در این دنیا هستم نیاز به حداقلی از بقا دارم. برای بدست آوردن آن یا باید برای جامعه کاری بکنم تا در ازای آن پول دریافت کنم یا همین چیزی که دارم را مدیریت کنم. 


تا به حال مقداری دارایی دارم. مقداری از ارث پدری و مقداری در اثر تلاش خودم. مقداری در ایران و بیشتر در تهران و مقداری در کانادا. 

امروز شاید کلا چیزی در حدود ... دلار کانادا بشود! کمی کمتر یا بیشتر! 


تعدادی هم شریک اقتصادی دارم. تعدادی از آنها باالاجبار شریک من شده‌اند و تعدادی با رضایت. 

برای ساده سازی تصمیم دارم شرکای اقتصادی خودم را کم کنم. 

البته ارتباطات اقتصادی هیچگاه به صفر نمی‌رسد. شاید بهتر باشد با کسانی که فهم و درک مشترکی ندارم ارتباط اقتصادی را قطع کنم. 


از نظر من مهمترین چیز در زندگی مادیات نیست. بلکه حس و حال درونی و ارتباط با خالق و معنویت است. هر کسی هم تجربه‌ی کاملاً منحصر بفرد خودش را از معنویت دارد. 


اگر کسی ارتباط درونی خودش را با اصل حیات یا خالق با طبیعت از دست بدهد به ناچار تنها تکیه گاهش مادیات خواهد بود و چنین شخصی همواره ناراضی و طلبکار باقی خواهد ماند و شریک مناسبی نیست. 


بیشتر شرکای من چنین هستند پس بهتر است این شراکت ها را کم کنم. 


بسیاری از کارهای اقتصادی مشمول زمان است و نیاز به برنامه ریزی دارد. ارتباط من با آینده هم در حال شکل گیری است. یعنی در حال می‌مانم ولی می‌توانم برای آینده برنامه ریزی کنم. 

نظرات

برای تجربه‌ی کل نانوشتنی ها؛ لطفا فهرست موضوعی و زمانی بالای صفحه را ببینید!

آرزوت چیه الان؟

آزادیِ خریدنی

دیوانگیِ ذاتی

نعمتِ تنهایی

منفی بافی

اولین و آخرین روز

غلبه بر حس قربانی

خدایا شُکر

کار نکردن!

باده ای رنگین