معجزه‌ی سکوت

زمان خواندن 1 دقیقه ***

 معجزه‌ی سکوت


منتظر می‌نشینم

با چشمان بسته

یا با چشمان باز

و انگشتان منتظر

منتظر کلام بعدی

منتظر الهام بعدی

منتظر معجزه


درست وقتی چشمانت بسته است

وقتی ماشین توهم ساز ذهنت خاموش است

وقتی بدنت ات را

این قطعه از زندگی را

این جان را که با ماده پوشیده شده را

وقتی بدنت را حس می‌کنی

و از حس ها

و از فکرها 

گذر می‌کنی

درست همان‌جا معجزه شروع می‌شود


وقتی توهمات و خیالات کنار می‌رود

وقتی دیگر تو نیست می‌شوی

درست وقتی از خود بیخود شدی


وقتی به خودآمدی

آنوقت به خدا آمدی

بازی با کلمات

بازی با نشانه‌ها

نشانه‌هایی که همه سکوت را نشانه گرفته ‌اند


منتظر می‌مانم

یک نفس دیگر

گاهی مدد می‌جویم

از مولانا

از همه‌ی نظاره‌گران

از همه‌ی مراقبه‌گران

بزرگان

عاشقان

دیوانگان

مستان

برهنگان


آنهایی که با نهایت عشق آشنایند

آنها هم منتظرند تا تورا عاشق کنند


منتظر می‌مانم

منتظر آن معجزه

مهم نیست نفس بکشم یا نه

من در آن معجزه غرقم

من در آن آگاهی غوطه‌ورم


باید خودم را پاک کنم

از هر ناخالصی

از هر گناه

از هر مانع

از هر بار

از هر کینه

از هر غفلت

بعد منتظر بنشینی

تا سکوت معجزه‌اش را نشانت بدهد

پس سکوت میکنم





نظرات

Shideh گفت…
معجزه سکوت

برای تجربه‌ی کل نانوشتنی ها؛ لطفا فهرست موضوعی و زمانی بالای صفحه را ببینید!

اگر خواستید بگو بیام

جنگ و یوگا، انفجار ناآگاهیِ سایبری

دیوانه یا جویندۀ معنوی

عشق کجاست؟

تعهد به آگاهی

اول حال خودت را خوب کن!

اهل کدام قبیله‌ای؟

دوراهیِ زندگی

حرفهای خصوصی

از دیگری چه می‌خواهی؟