مکالمات ذهن شماره ١ و ٢

زمان خواندن 2 دقیقه ***

 مکالمات ذهن شماره ١ و ٢ !

***

منِ شماره ١:

چرا مثل بقیه نمی‌شوی؟ مثل آدم‌های معمولی زندگی نمی‌کنی؟ مثلاً برای ازدواج برای کار و چیزهای عادی اینقدر فکر میکنی؟ می‌خواهی چرخ را از اول اختراع کنی؟ همرنگ جماعت شو! 


منِ شماره ٢:

من یکبار در این بدن زندگی می‌کنم. چرا این یک بار را به روش خودم زندگی نکنم! مرگ هست! قطعی هم هست! پس فرصتی برای تقلید نیست! 


٢: خودت را اذیت می‌کنی! این هم ایگوی دیگریست! ایگوی معنوی! قرار نیست در بیرون تغییری کنی! تمام تمرینات معنوی؛ فقط درون توست! در بیرون قرار نیست متفاوت باشی! معمولی زندگی کن ولی آگاهانه!


١: نمی‌خواهم تقلید کنم! اگر قرار باشد تقلید کنم از بزرگانی تقلید می‌کنم مثل اکهارت و سادگورو یا مولانا یا حافظ! نمی‌خواهم از روی ترس کاری انجام بدهم! اکثریت آدم‌ها از روی دنباله روی و یا ترس از گرسنگی کاری انجام میدهند! 


٢: داری دیگران را قضاوت می‌کنی! این هم نوعی ایگوست! سعی داری با ذهنت از دیگران بهتر بشوی! نوعی برتری جویی نفسانی! 


١: من در این زندگی آزاد هستم به آنچه انتخاب می‌کنم توجه کنم! مثلا به حال یا آینده! روابط! یا نوشتن! یا تنفس ها! نمی‌خواهم ماشین اقتصادی یا حتی هورمونهای بدنم توجه من را کنترل کنند! 


٢: آزادی بزرگترین آرمان روح ماست! آزادی اما ابتدا آزادی از ایگوست! آزادی از ذهن! از زمان! از نفْس! آزادی واقعی اینجاست! در لحظه! وقتی از گذشته و آینده رها شوی! 


١: به هرحال تو روی زمین هستی و باید نیازهای اولیه مثل غذا و سرپناه را بدست بیاوری!


٢: داستان تکراریِ بقا! اگر خودم را با کسی مقایسه نکنم نیاز من مشخص است! مقداری غذا و سرپناه! تقریباً به سادگی بدست می‌آید! بستگی به محل زندگی هم دارد! 


۱: خوب چطور میخواهی زندگی کنی؟


۲: شکل بیرونی خیلی مهم نیست! این که چه ماشین یا خانه ای داری تعیین کننده ی ارزش آدمها نیست! مهم وضعیت درونی و وضعیت انرژی زندگی و میزان آگاهی و میزان بودن در لحظه هست!


و این مکالمات ادامه دارد!


نظرات

برای تجربه‌ی کل نانوشتنی ها؛ لطفا فهرست موضوعی و زمانی بالای صفحه را ببینید!

آرزوت چیه الان؟

آزادیِ خریدنی

دیوانگیِ ذاتی

نعمتِ تنهایی

منفی بافی

اولین و آخرین روز

غلبه بر حس قربانی

خدایا شُکر

کار نکردن!

باده ای رنگین