چرا فعالیت نمی‌کنی!

زمان خواندن 3 دقیقه ***

 چرا فعالیت نمی‌کنی!

***


دوستی این سوال را از من پرسید! جواب دقیقی نداشتم. حالا با هم جواب را پیدا می‌کنیم. 

البته بر اساس آمار نرم‌افزار من به طور متوسط حدود پنج تا هفت ساعت می‌خوابم و طبیعتاً در زمان‌های بیداری مشغول فعالیتی هستم. 

سوال دقیق‌تر این است؛ چرا فعالیت بیزینسی نمی‌کنی؟ یا باز هم دقیق‌تر این می‌شود؛ چرا به اندازه‌ی متوسط مورد توقع جامعه فعالیت اقتصادی نمی‌کنی! 

چون فعالیت اقتصادی هم می‌کنم ولی از نظر جامعه کافی نیست! 


فعالیت اقتصادی برای بدست آوردن غذا و سرپناه است! اگر حتماً نخواهم شهر و منطقه‌ی خاصی از شهر را برای زندگی انتخاب کنم گزینه‌ها بسیار است. 

بیشتر مشکل زمانی است که ما نحوه و استایل زندگی مان را از دیگران تقلید می‌کنیم. می‌خواهیم مثل دیگران بشویم!


مشکل اصلی این است که کار کردن می‌شود وسیله‌ای برای رسیدن به چیزی! معمولاً چیزی در آینده! 

مشکل اصلی اینجاست. اینطوری یعنی هدف وسیله را توجیه می‌کند! در حالیکه اینطور نباید باشد! یعنی هدف وسیله را توجیه نمی‌کند! یعنی نباید برای بدست آوردن پول کار کرد! پول یا فراوانی مادی می‌تواند اثر جانبی کارباشد! اما اگر کار تو وسیله‌ای بشود برای بدست آوردن چیزی در آینده مثلاً پول؛ راه را به خطا رفته‌ای. 

بگذریم که این روزها آدم‌ها معمولاً برای فرار از لحظه کار می‌کنند. 

برای مشغول شدن و فراموش کردن ذهنی! 

این هم اشتباه بزرگیست! مرگ را نباید فراموش کرد! وقتی مرگ یا مبدأ مختصات را فراموش نکنی حاضر نیستی حتی یک لحظه را هدر بدهی! 


کارکردن برای ساختن ایگو یا شخصیت اجتماعی هم عبث و بیهوده است. کارکردن برای درست کردن وجهه‌ی اجتماعی هم آب در هاون کوبیدن است. چرا که در مقابل عمر را از دست میدهی! از دست دادن عمر در برابر بدست آوردن تایید یا موقعیت اجتماعی هم معامله‌ی بدی است.

فصل نهم کتاب زمین جدید اکهارت با جزئیات و دقت بالایی این موضوع را توضیح داده. 

خود من می‌خواهم مجدداً گوش کنم و به شما هم توصیه میکنم. 


برای بستن این نوشته سه مورد را به طور خلاصه دوباره می‌گویم:


١- قرار نیست از دیگران تقلید کنم! بیشتر کارها در سیستم اقتصادی تقلید از همدیگر است! تقلید در نوع کار و تقلید در نوع زندگی اطراف! اگر قرار باشد تقلید کنم معلمانی هستند که می‌توانم از آنها تقلید کنم. مثل اکهارت یا سادگورو یا حافظ و یا سعدی و یا مولانا و خیلی های دیگر! قرار نیست از همسایه یا از همکلاسی هایم تقلید کنم! 


٢- کارکردن باید در لحظه هدفش را توجیه کند نه در آینده. مثلاً این نوشتن یک کار است. این نوشتن، در لحظه خودش را توجیه می‌کند. یعنی من با نوشتن لذت می‌برم! آینده‌ای چنین و چنان متصور نیست. یعنی حتی اگر همزمان با نوشتن این نوشته نابود شود باکی نیست! اگر بد شد یا خوب باکی نیست. اگر کسی خواند و فهمید و خوشش آمد خوب است ولی اگر کسی نخواند و نفهمد و خوشش نیاید هم باکی نیست! لحظه کافی است! 


کفایت لحظه

https://www.unwritable.net/2022/08/blog-post_39.html

٣-زمانی که از کار و عمل خودم در پی یافتن یک شخصیت یا یک هویت باشم باز کار خراب می‌شود. مثلاً همین کار نوشتن! اگر با نوشتن بخواهم هویتی دست و پا کنم کار خراب می‌شود! این در مورد همه‌ی کارها صادق است. کار برای خود کار است. نه برای هدفی دیگر! مثلاً ساختن هویت اجتماعی و غیره. 

https://www.unwritable.net/search/label/من%20کیستم?m=1

فعالیت ها ادامه دارد ...

ادامه در لینک 

https://www.unwritable.net/2023/04/blog-post_3.html

نظرات

برای تجربه‌ی کل نانوشتنی ها؛ لطفا فهرست موضوعی و زمانی بالای صفحه را ببینید!

آرزوت چیه الان؟

آزادیِ خریدنی

دیوانگیِ ذاتی

نعمتِ تنهایی

منفی بافی

اولین و آخرین روز

غلبه بر حس قربانی

خدایا شُکر

کار نکردن!

باده ای رنگین