مسوولیت یعنی چه

زمان خواندن 4 دقیقه ***

 مسوولیت چیست؟

---

این کلمه‌ی مسوولیت از آن کلمه‌هایی است که مدام استفاده می‌کنیم. اما معمولا معنی آن را درست نمی‌دانیم! اینجا می‌خواهم با شما کمی معنی مسوولیت را بررسی کنم! روی صفحه ‌ی شیشه‌ای. شفاف مثل شیشه. 

به طور خلاصه اولین مسوولیت ما در زندگی مسوولیت خودمان است! آیا ما مسوول خودمان هستیم؟ اگر کسی مسوول خودش باشد آنگاه می‌تواند مسوولیت های دیگر را هم بپذیرد. پس اولین مسوولیت مسوولیت نسبت به خودمان است. اما مسوول خود بودن یعنی چه؟

یعنی من مسوول حال خودم هستم!

یعنی اگر حالم خوب نیست تقصیر زمین و زمان نیندازم. 

من مسوول وضعیت روحی و روانی خودم هستم. 

یعنی شادی و غم من دست خودم است. 

من مسوول سلامتی خودم هستم. 

یعنی سلامتی بدنم با خود من است. 

من مسوول بیماری خودم هستم. 

اگر بیماری مزمنی دارم خودم مسوول پیشگیری و درمان آن هستم نه دیگران نه دکترهای مختلف!

من مسوول نوشته‌های خودم هستم! نه خوانندگان!

اگر بتوانی مسوولیت خودت را به عهده بگیری شاید کم کم آنقدر بزرگ بشوی که بتوانی مسوولیت دیگران و کل دنیا را به عهده بگیری! به نظر غیر منطقی می‌رسد! اما عمق داستان همین است! 


کم کم به جایی می‌رسی که اگر جنگی در آن طرف زمین رخ بدهد تو مسوولی! اگر کودکی در جایی در جهان شاد باشد باز تو مسوولی! اثر پروانه ای را شنیده‌اید؟ چیزی شبیه آن! تو آنقدر حساس و مسوولیت پذیر می‌شوی که نسبت به کل زمین مسوول خواهی بود! کل زندگی به عنوان یک کل! اگر زمین گرم شده! اگر اقیانوس ها پر از زباله شده! زنبور ها، دلفین ها، گاوها، گوسفندان، سگ ها، مرغ ها! همه و همه! 


مسوولیت را با توانایی تغییر یا انجام کار اشتباه نگیرید! شاید من نتوانم جلوی گرم شدن زمین را بگیرم! اما می‌توانم شخصا مسوول باشم. می‌توانم شخصا مصرفم را کم کنم!

شاید من نتوانم اقیانوس ها را از زباله پاک کنم ولی می‌توانم اسباب بازی پلاستیکی نخرم! لباس پلاستیکی نخرم! 

روزی دخترم تارا از من پرسید دید چرا ظرف پلاستیکی خوب نیست! گفتم چون ماهی ها دل درد می‌گیرند! گفت چرا دل درد می‌گیرند! گفتم چون فکر می‌کنند غذاست و آن را می‌خورند! 

من مسوول دل درد خودم و تمام ماهی ها و تمام پرنده‌هاهستم! دل درد دل درد است! فرقی ندارد. اگر مواظب دل درد خودت باشی می‌توانی نگران دل درد دیگران بشوی! تگر مواظب دل‌درد خودت باشی پلاستیک نمیخوری و طبیعتاً پلاستیک به خورد ماهیها هم نمی‌دهی!


اگر جایی جنگ شده آیا من طرفدار یک سمت شده‌ام! آیا من از یک طرف جنگ متنفرم؟ آیا جنگ درونم را به صلح تبدیل کرده‌ام؟ آیا جنگ بیرون آینه‌ای از جنگهای درونی ما نیست؟ اگر با خودت در جنگ نباشی صلح را در اطراف خودت گسترش می‌دهی!


اگر کمی حساس بشوی غم تمام حیوانات اهلی شده را در قفس حس می‌کنی! تو مسوول هستی. لذت خوردن گوشت برایت کمتر می‌شود! نمی‌توانی زجر تمام گاوها، قفس تنگ تمام مرغ ها و ناراحتی زمین را ببینی و با آرامش گوشت را بجوی! یک جایی از تو با آن گاو در قفس با آن مرغ آویزان و با آن ماهی در تور ارتعاش می‌کند. 


کم کم می‌رسیم به اطرافیان و دوستان! تو وقتی آدمها را می‌بینی حسشان می‌کنی. نمی‌توانی چشمهایت را به روی درد و رنج  آدمها ببندی! حتی وقتی چشمهایت بسته است درد دیگران را حس می‌کنی! چو عضوی به درد آورد را یادت هست؟ وقتی درد را در خودت حس کردی و مسوولیت خودت را قبول کردی مسوولیت تمام آنچه غیر از خودت هست را هم قبول می‌کنی. آنگاه که احساس مسوولیت کردی چیزی درون تو به حرکت درمی‌آید. آنگاه می‌توانی معجزه کنی! آنقدر دیوانه می‌شوی که می‌توانی دنیا را تغییر بدهی! 

مولانا را یادت هست؟ شمس را؟ آتشی که بر جانها افروختند را می‌بینی؟ آن آتش درون! آن آتشی که از قلبی بر قلبی میجهد. تنها با اشک چشم کمی درمان می‌شود. آن درد بی درمان عشق! آن شور. آن غوغا. 

مولانا مسوول خودش بود! پس چرا آن بیت ها را سرود؟ او بزرگ شد. او مسوول همه‌ی ما شد. بعد از چند صد سال. او در زمان سفر کرد. او نه تنها مسوول خودش و هم عصرانش بود بلکه مسوول همه‌ی ما بود. مولای ما شد. مسوول ما شد. چراغ ما شد. حتی اگر بخوانیم و هیچ نفهمیم! حتی اگر نتوانیم خاموش باشیم در حضورش. 



ویدئوی اکهارت در مورد مسوولیت

https://youtu.be/vtOA_fcOn7Q

نظرات

برای تجربه‌ی کل نانوشتنی ها؛ لطفا فهرست موضوعی و زمانی بالای صفحه را ببینید!

آرزوت چیه الان؟

آزادیِ خریدنی

دیوانگیِ ذاتی

نعمتِ تنهایی

منفی بافی

اولین و آخرین روز

غلبه بر حس قربانی

خدایا شُکر

کار نکردن!

باده ای رنگین