یوگا و مدیتیشن

زمان خواندن 4 دقیقه ***

 یوگا و مدیتیشن

---

نوشتن در مورد این دو کلمه زیاد آسون نیست. تقریباً معتاد این دو تا شدم! فکر کنم صبر و الصلاة هم که محمد سعی داشت بگه همین دو تاست. صبر میشه مدیتیشن و صلاة میشه یوگا! دو چیزی که به کمک اون از تمام سختی های زندگی میشه عبور کرد. 

من جسته و گریخته یوگا و مدیتیشن می‌کردم از حدود ده سال پیش. اما حدود یکسالی هست که کاملاً معتادشون شدم. البته بعضی روزها کم و زیاد میشه میزان اعتیادم ولی هرروز لازم دارم. 

اگر یوگا نکنم بدنم یه چیزی کم داره. و اگر مدیتیشن نکنم ذهنم نامرتب میشه. اینجا یوگا رو به همون معنی حرکات بدنی اش و نه معنی اصلی اش که تجربه‌ی یگانگی هست بکار می‌برم. 

داستان اون دکتری که برای هر مرضی یک نسخه‌ی ثابت داشت یادتونه! یک جورایی من هم همینطور شدم! تقریباً برای هر مشکل جسمی و روحی یک نسخه دارم! یوگا و مدیتیشن! 

اگر مشکل بدنی! بیماری های مزمن! هر نوع عدم تعادل در بدن داری: یوگا! 

اگر مشکل روحی اضطراب یا هر مشکل فکری دیگری داری: مدیتیشن!

یوگا باعث میشه برگردی به بدنت. یعنی تمرکز و توجه ات برگرده به بدنت. مگر تا الان کجا بوده؟ توجه ما معمولاً به بیرون و اطرافمون هست. یا بیشتر توی ذهن و درگیر افکار و احساسات. وقتی یوگا می‌کنی این توجه برمیگرده توی خود بدن! توی جسم. دستها. پاها. شکم. گردن. و غیره. وقتی توجه ات برگرده به بدن تازه یادت می‌افته که یک بدن هم داری که سوارش هستی! برات مهم میشه. مشکلاتش رو پیدا می‌کنی. اگر جایی از تعادل خارج شده باشه متوجه اش میشی. کلا بدن ابزار خیلی خوبیه که تو رو به لحظه برگردونه! یوگا ورزش نیست اما اگر یک فعالیت بدنی حسابش کنیم میتونیم با فعالیت های دیگه مقایسه اش کنیم. (یوگا در اصل دارای هشت وجه هست که یکیش به بدن می‌پردازه) تفاوت اصلی یوگا به عنوان یک فعالیت بدنی اینه که در بقیه‌ی ورزش ها شما همیشه توجه‌ات به یک موضوع خارج از بدنت هست. مثلا توپ یا دستگاههای بدنسازی یا وزنه یا راکت یا نمایش و غیره. ولی در یوگا تو با بدنت تنها میشی. تنها چیزی که برای یوگا لازم داری توجهت هست. خودت، بدنت و توجه ات! همین. در هر لحظه اگر توجه ات رو به بدنت و فرم و حالت بدنت بیاری در واقع درحال انجام یوگا هستی! در یوگا هیچ رقابت و مقایسه یا هدفی وجود نداره! هر شخصی با هر بدنی می‌تونه یوگا کنه! مربی یوگا به تو پیشنهاداتی میده ولی تو حرکت رو به سبک و روش خودت انجام میدی. هیچ چیز پرفکتی در یوگا نیست. مهم توجه و در لحظه بودنه. اونقدر ساده هست که ذهن متوجه نمیشه! ذهن دنبال رقابت، هدف و پیشرفته! اما یوگا تو رو به لحظه میاره. ذهن دنبال یک مفهوم پیچیده است که خودش رو پرورش بده! یوگا خلاف ذهنه. ساده!

اما می‌رسیم به مدیتیشن. یوگا و مدیتیشن خیلی به هم نزدیک هستند. معمولاً اول و آخر تمرین یوگا کمی مدیتیشن وجود داره. مدیتیشن شبیه یوگا است ولی تمرکزش روی خود ذهن یا احساسات یا تنفس و غیره هست. یعنی کمتر از یوگا به بدن پرداخته میشه. البته حرف زدن در مورد مدیتیشن همیشه راه بادیه رفتنه چون مدیتیشن یعنی کاری نکردن! یعنی تمرین سکون ذهن! و الان با حرف زدن و خود ذهن سعی میکنم مدیتیشن رو توضیح بدم که اشتباهه. مدیتیشن شبیه طعم گیلاسه اگر در موردش بخونی و بنویسی مسیر رو اشتباه رفتی. بزرگی می‌گفت مدیتیشن کاری نیست که انجام بدهی! مدیتیشن یک حالتی از بودنه! حالتی شبیه در لحظه بودن. شبیه همین الان که من می‌نویسم و تو می‌خوانی! این کلمه ها من و تو رو در لحظه نگه میداره. این نوشتن ها و امیدوارم خوندن ها برای تو کمی تحربه‌ای شبیه مدیتیشن ایجاد کنه. برای من نوشتن نوعی مدیتیشن هست. مدیتیشن زمانی است که جریان افکار و احساسات رو کند می‌کنی. تجربه‌ی حضور! بدون فکر و احساسات. تجربه‌ی زندگی. مدیتیشن مثل آرامش بعداز طوفانه. آگاهی خالص! آگاهی از لحظه. مدیتیشن یعنی زندگی کردن لحظه. مدیتیشن یعنی رفتن به جایی که دست فکر به اونجا نمی‌رسه. منطق نمی‌تونه توضیح اش بده. با منطق و با کلمه توضیح دادنش سخت و غیر ممکنه! به شدت اعتیادآوره. اگر زیر زبونت مزه کنه دیگه نمی‌تونی ولش کنی! یکی باید کمکت کنه یکبار زیر زبونت مزه اش کنی. یک معلم. یک گورو. یک چراغ راه! هرچی از مدیتیشن بنویسم بدتر میشه. دیدی وقتهایی هست که فقط نگاه می‌شوی! فقط اشک. فقط مات می‌مانی! هیچ کلمه‌ای هیچ ری اکشنی نمی‌تونه حس ات رو توضیح بده. ساعت کند میشه. حرکت ساعت مثل قبل نیست! لحظه ها کش میان یا سریع میشن! از زمان و شاید از مکان بیرون میای! چیزی شبیه مردن. مردن زمان و مکان. مردن ایگو. مردن شخصیت های پوشالی. چیزی شبیه لذت بودن! چیزی شبیه خدا. چیزی شبیه سکوت! شبیه شب! چیزی شبیه پایان!




نظرات

برای تجربه‌ی کل نانوشتنی ها؛ لطفا فهرست موضوعی و زمانی بالای صفحه را ببینید!

آرزوت چیه الان؟

آزادیِ خریدنی

دیوانگیِ ذاتی

نعمتِ تنهایی

منفی بافی

اولین و آخرین روز

غلبه بر حس قربانی

خدایا شُکر

کار نکردن!

باده ای رنگین