مرگ میانه‌روی - داعش و طالبان خودمانیم

زمان خواندن 3 دقیقه ***

مرگ میانه‌روی - داعش و طالبان خودمانیم!

---

دور و بر ما پر است از آدمهای به شدت مذهبی! مثل داعش. مثل طالبان. 

این آدمها شاید ظاهراً شبیه داعش و طالبان نباشند. ولی به شدت چسبیده‌اند به یک فکر یا یک حس! 

آنها تا حد مرگ حاضرند برای آن فکر پیش بروند! این چیزی نیست جز تعریف یک انتحاریِ طالبان یا داعش!


دوستی هست که حد هایی در ذهن تعریف کرده. حد های افراط ‌ تفریط! برای خودش خط‌هایی می‌کشد. یک خط افراط. و یک خط تفریط! در دنیای ذهنی خودش او همیشه بین ایندوست. دیگران نه! دیگران همیشه یا درحال افراط هستند یا تفریط! یک استاندارد ذهنی برای خودش ساخته. مدام خط کش میزند. هر کسی را با معیار ذهنی خودش می‌سنجد! چپ و راست برچسب افراط و تفریط می‌زند! به دیگران و شاید هم به خودش! 

من چرا این را می‌دانم؟ چون قبلاً در گذشته ای نه چندان دور من هم همینطور بودم! 


دوست دیگری به ظاهر از دین اسلام بیرون آمده ولی دین دیگری دارد! در آن دین جدید واجب است ساعت ٩ برود اداره و ۵ بازگردد. مستحب است شبها ١٠ بخوابد تا فردا بتواند اعمال را به جا بیاورد! چک حقوق اش مثل قرآن است و حساب بانکی برایش نامه‌ی اعمال! در زندگی دارایی هایش را می‌شمارد و با میزان داشته‌هایش سنجیده می‌شود! هرچه صفر بیشتر سعادتمند تر! 


دوستی دیگر با اینکه ظاهری مدرن دارد هنوز با بدن خودش مشکل دارد! بدن را کثیف و سکس را بد می‌داند! از خودارضایی و سکس حرف نمی‌زند! سعی می‌کند حواسش را از جنسیت منحرف کند. سعی میکند به آن فکر نکند! سکسی بودن را جلف بودن و سبکی می‌داند. به بچه‌ها می‌گوید لک لک شما را انداخته! خلاصه با زیست شناسی ساده‌‌ی بدن مشکل دارد! برای سکس قوانینی محکم دارد! 


دوست دیگری حس هایی دارد که برایش هویت آورده. حسی نسبت به سگ اش دارد شبیه حسی که داعشی نسبت به خدایش دارد! هرکسی به سگ اش توهین کند اعدام می‌شود! سگ خدای اوست! از تمام موجودات زنده سگ را برگزیده! همه از سگ او پایین ترند! حتی آدمها!


دیگری انباشتی از اطلاعات جمع کرده. کتاب ها و مقالات فراوان دارد. آن ها را در مغز خودش نگه داشته. پرفسور است و اگر در مورد تحصیلات دانشگاهی حرف بزنی احساسات اش آزرده می‌شود! او مجموعه ای از مدارک و مدارج دارد. با ان مدارک و مدارج برای خودش قلمرویی را فرمانروایی می‌کند! زیردستانی دارد. هر کسی چیزی خلاف آن دانش های ذهنی او بگوید سریع باید خفه شود! باید گردن زده شود! 


اما خودم! 

من نویسنده! 

من سطرهایی می‌نویسم! 

معانی ای تولید می‌شود! 

آن معانی می‌شود هویت من در آینده!

اگر کسی بگوید چرت و‌پرت نوشتی؛ برافروخته می‌شوم!

ناراحت می‌شوم!

دوست دارم زودتر صدایش خفه شود! 

به او حمله می‌کنم!

شخصیت او را مورد عنایت قرار می‌دهم! 

دنبال ایراد در او میگردم! 


دیدی همه‌ی ما داعشیم! همه طالبانیم!


برای راحت کردن خیال شما بگویم!

اینها چرت و پرت است!

حداقل برای خیلی ها!

بین چرت و پرت و عالی و دقیق تمایزی نمی‌گذارم!


تو خودت چیزی برداشت می‌کنی!

من هم یک اثر بی در و پیکر اینجا می‌گذارم!


این اثر برای زمانی کوتاه معنی دارد! 

معانی در پویش مدام اند. 

همه چیز تغییر می‌کند! 


بیشتر گیجتان نمی‌کنم!

تو را با معنی ای که در ذهن ات ساختی تنهایت می‌گذارم!


نظرات

Unknown گفت…
خیلی عالی بود!
واقعبینانه و همه جانبه نوشته بودید، از خواندنش لذت بردم، جالب خوش آیند و با معنا بود.
Unknown گفت…
خیلی عالی بود!
واقعبینانه و همه جانبه نوشته بودید، از خواندنش لذت بردم، جالب خوش آیند و با معنا بود.

برای تجربه‌ی کل نانوشتنی ها؛ لطفا فهرست موضوعی و زمانی بالای صفحه را ببینید!

آرزوت چیه الان؟

آزادیِ خریدنی

دیوانگیِ ذاتی

نعمتِ تنهایی

منفی بافی

اولین و آخرین روز

غلبه بر حس قربانی

خدایا شُکر

کار نکردن!

باده ای رنگین