نامه‌ای به رسول کوچک! - دودول

زمان خواندن 2 دقیقه ***

 نامه‌ای به رسول کوچک! - دودول

***

دوستی گفت برای کودکیت نامه بنویس. دختری جوان اما آگاه با حسی مادرانه! 

رسول کوچک که می‌نویسم کمی خنده دار است! یک نفر وقتی بچه بودم گفت رسول کوچیکه و اشاره کرد به دولم! یعنی هویتی برای آلت تناسلی من قایل شد در حد خودم! یعنی اون رسول کوچیکه بود خود من رسول بزرگه! هنوز یادمه که با تعجب نگاهش کردم!


البته در فضای جنسیت زده‌ی مذهبی بعید هم نیست. جایی که اولین کار مهم برای بچه‌ی پسر اصلاح پوست دودول است! از همانجا اصلاحات شروع میشود! دول ختنه نکرده بد است و زشت! و دول ختنه شده خوشگل و خوب! همین داستان را بگیرید و ادامه بدهید! تا آخر عمر! 

برای ازدواج هم پشت در می‌ایستند تا از آکبند بودن واژن زن خیالشان راحت باشد! کلی پول داده‌اند و باید از نو بودن جنس مطمئن شوند! بعد از مُردن هر خانمی هم عکس گل می‌گذارند روی اعلامیه نکند آن دولهایی که یک عمر اصلاح نشدند با دیدن عکس بالا بیایند! زن اسم هم ندارد! زن خواهر فلانی است و همسر فلانی!


هنوز سوزشهای ادرار ناشی از ختنه یادم هست. و آخرین تصویر از پرستارها قبل از بیهوشی برای ختنه! هنوز رشوه‌های زیادی که گرفتم در قالب ماشین و اسباب بازی و بستنی یادم هست! این جماعت احمق! نمی‌دانم چطور می‌شود کامل بخشیدشان! 

خودشان هم درگیر همین خشونت و حماقت بوده‌اند! پس نادان بودند! جدیداً هم می‌گویند بهتر است بلافاصله بعداز تولد ببرند و مثل من تا ۵ سالگی صبر نکنند! افاضات پشت افاضات! یعنی به بچه‌ی تازه متولد شده‌ی بی پناه هم رحم نمی‌کنند! 

نوع جدیدشان هم دنبال مزایای علمی ختنه اند! تزیین حماقت با شبه علم! 

آخه احمق تو از خدا بیشتر میدونی که باید اصلاحش کنی؟

خدا نمیدونسته پوست و چقدر و کجا بذاره؟ 


امیدوارم بتوانم ببخشم! برای آزادی خودم! این نوشته‌ها طنز تلخی است که در این خاورمیانه‌ی لعنتی جریان دارد! بروم تا بیشتر عصبانی نشدم!



نظرات

برای تجربه‌ی کل نانوشتنی ها؛ لطفا فهرست موضوعی و زمانی بالای صفحه را ببینید!

آرزوت چیه الان؟

آزادیِ خریدنی

دیوانگیِ ذاتی

نعمتِ تنهایی

منفی بافی

اولین و آخرین روز

غلبه بر حس قربانی

خدایا شُکر

کار نکردن!

باده ای رنگین