تراپیِ امروز - پذیرش تنهایی عشق

زمان خواندن 4 دقیقه ***

 تراپیِ امروز -پذیرش تنهایی عشق

***


مقداری مراقبه کردم و دوش گرفتم. ذهنم ولی هنوز مرتب نشده. امروز ذهنم مرتب و آرام نیست. برای همین این را می‌نویسم. هنوز نمی‌دانم این نوشته به کجا برسد. در آخر اگر احساس کردم به درد کسی می‌خورد می‌گذارم برای عموم و اگر هم نه که برای خودم می‌ماند! 


اولین قدم برای حال خوب، همیشه پذیرش خود است، یعنی دوست داشتن خود و شکرگزاری. 

این دو همیشه معجزه می‌کنند. 

معجزۀ بعدی لحظه است. 

توجه به این حقیقت که فقط این لحظه وجود دارد. این حقیقت، تو را از گزند افسوس گذشته و اضطراب آینده رها می‌کند. 


شاید پذیرش و شکرگزاری هم زیرمجموعۀ لحظه باشد. یعنی وقتی به لحظه توجه کنی ناچاراً قدردان هم می‌شوی چون لحظه همیشه کامل و بی نقص است. 


در لحظه است که شخصیت تو و داستانهای ذهن، محو می‌شوند و با محو آن‌ها، گذشته و آینده هم محو می‌شوند. 

در لحظه است که می‌توانی به همان لحظه توجه کنی و قدردان باشی. قدردان همین لحظه. 

مثلاً می‌توانی قدردانِ بودن باشی. 

قدردان دیدن باشی. قدردان شنیدن باشی. قدردان نوشتن باشی. قدردان گذشته باشی. قدردان نفس کشیدن باشی. قدردان خدا باشی. قدردان خودت باشی. 


پس خود دوستی و شکرگزاری هم در لحظه هست. می‌توانی در لحظه خودت را بپذیری. 

همانطوری که هستی. می‌توانی در لحظه گذشته‌ات را بپذیری. 

می‌توانی در لحظه تنهایی و اتصال به خدای خودت را درک کنی. 

داستانهای ذهن را در لحظه می‌توانی کنار بگذاری. داستانهای تکراری ذهن از افسوس گذشته و تکرار آن افسوس ها را. 


در زندگی روزمره اما برمیخوری به آدمهای دیگری که درکی از لحظه ندارند. در نتیجه اینها درکی از مراقبه ندارند. درنتیجه درکی از خدا ندارند. 

این آدم‌ها در هزارتوی ذهنشان گیر افتاده‌اند. 

و تو مدام با آنها در حال مراوده هستی. 

و کسی که در ذهن باشد، قطعاً عشقی هم ندارد. ذهن کارش مقایسه و رقابت و تسلط و قضاوت است. 

و تو مدام در تیررس اینها قرار می‌گیری. 


این آدم‌ها، تو را هم ابزار ذهن می‌پندارند. تو را هم قضاوت می‌کنند. تو را از روی ظاهرت قضاوت می‌کنند. تو را از روی پول و دارایی‌ات قضاوت میکنند. می‌خواهند از تو برای بقاء خویش استفاده کنند. 

این آدم‌ها همان کاری که ذهن‌شان با خودشان انجام میدهد با تو انجام می‌دهند. 

این آدم‌ها روزی صد بار خودشان را قضاوت می‌کنند. چطور توقع داری تو را قضاوت نکنند. 

این آدم‌ها روزی صدبار ظاهر و بدن خودشان را قضاوت می‌کنند. چطور انتظار داری ظاهر تو را قضاوت نکنند. 

این آدم‌ها ارزش و هویتشان را از پول و کارشان می‌گیرند. چطور انتظار داری تو را با پول و کارَت ارزشگذاری نکنند. 


آن‌ها عشق درونی خودشان را نیافته‌اند. آنها قادر به پذیرفتن و عشق دادن به خودشان نیستند. 

چطور از آنها انتظار داری به تو عشق و پذیرش بدهند. 


در تنهایی هایت سعی کن از عشق سیراب شوی. از پذیرش خودت سیراب شوی. 

درتنهایی هایت به منبع عشق متصل باش. اینطوری اگر جایی مجبور شدی با دیگران حرف بزنی، سرشار هستی. 

در تنهایی هایت، تمرین کن ذهن را ببینی. قضاوت‌های خودت را ببین. فقط مراقبه کن. فقط باش. 

در تنهایی هایت خودت را دوست داشته باش. 


از آدم‌ها فرار نکن. همه تشنۀ عشق هستند. 

همه تشنۀ خدا هستند. همه تشنۀ آرامش هستند. همه تشنۀ حضور در لحظه هستند. 


این گنج‌ها را اگر یافتی می‌توانی به دیگران بدهی. این گنجهای عشق را فقط در تنهایی هایت میابی. فقط در مراقبه‌هایت میابی. 


آنها شاید حتی تو را محکوم کنند. حتی به صلیب بکشند. حتی دار بزنند. 

تو عاشق بمان. 

مثل حافظ بمان مثل عیسی بمان مثل حلاج بمان. 


قربانی نباش. 

خداوند قربانی نیست. خداوند قربانی خلق نکرده. خداوند عادل است. این را باور کن. 

هر کسی که می‌بینی دلیلی دارد. 

هر کسی که به حوزۀ آگاهی تو می‌آید مأموریتی دارد. 

درسی دارد. کمکی دارد. حکمتی دارد. 


در این لحظه هر جایی که هستی دلیلی دارد. درسی دارد. حکمتی دارد. 

اگر غمگینی، این برایت لازم است. غم را با عشق و پذیرش به جان بکش. 

اگر شادی، این برایت لازم است. شادی را با عشق و پذیرش به جان بکش. 


نظرات

برای تجربه‌ی کل نانوشتنی ها؛ لطفا فهرست موضوعی و زمانی بالای صفحه را ببینید!

اگر خواستید بگو بیام

جنگ و یوگا، انفجار ناآگاهیِ سایبری

دیوانه یا جویندۀ معنوی

عشق کجاست؟

تعهد به آگاهی

اول حال خودت را خوب کن!

اهل کدام قبیله‌ای؟

دوراهیِ زندگی

حرفهای خصوصی

از دیگری چه می‌خواهی؟