ماهِ کامل
ماهِ کامل
***
امروز ماه کامل است. طبق سنت هندوستان، ماه کامل را جشن میگیرند و به گورو ادای احترام میکنند. گورو یا چراغ راه یا پیر روحانی در هندوستان جایگاهی تا حد خداگونگی دارد. نوشتههایی در موضوع گورو قبلاً نوشتهام فقط تا این حد بگویم که فرهنگ ایگوییستی و فردگرای غربی هیچ درکی از رابطه گورو و سالک یا مرید مرادی ندارد و معمولاً انسانهایی که با ذهن طبقهبندی کننده به این موضوع نگاه میکنند، رابطه گورو و سالک را اشتباه متوجه میشوند.
بگذریم. در مسیر معنوی شناخت خود، مهمترین کار است. گاهی شناخت احساساتِ خود، مسأله اصلی است. مثل همین الان برای من.
نوشتن کمک میکند بتوانم وضعیت حس الان خودم را کمی روی صفحه بیاورم و شاید بهتر درک کنم. پس این نوشتن برای من کاری معنوی در راستای شناخت احساسات است.
حس الان من ترکیبی است از مقدار کمی حس تنهایی و مقدار کمی حس اضطراب که در روی آن آرامشی هم هست. نوعی بیقراری رقیق. نوعی عدم قطعیت از آینده ولی مقداری هم اطمینان از لحظه.
ببینید در مراقبه، ما مرگ را تمرین و درک میکنیم و وقتی مرگ را بتوانی لمس کنی دیگر هیچ چیز دیگری برایت مهم نیست. یعنی تمام رنجهایت تمام میشود.
وقتی مرگ را که نهایت ترس و نابودیِ ایگوست، لمس کنی دیگر چیز دیگری برای ترسیدن وجود ندارد.
مثال معروف «چون که صد آید نود هم پیش ماست» اینجا صادق است.
یعنی وقتی همواره با فکر پایان، زندگی کنی دیگر چیزی برای از دست دادن یا ترسیدن یا نگران شدن باقی نمیماند.
موضوع دیگر که یاد مرگ برایت میآورد این است که آینده را برایت میکُشد. تو هر روز را برای همان روز و شبیه آخرین روز زندگی ات میگذرانی، پس هر روز بهترین روز توست.
یاد مرگ، آرزوهای دور و دراز تو را از بین میبرد و تو با چیزهای کوچک خشنود میشوی. مثلاً با طلوع آفتاب یا لمس آب و چیزهای ساده لذت میبری.
مثلاً خود من، از زندگی ام خشنودم. همین که توانستهام از نانوشتنی بنویسم راضی ام.
آرزوهای بزرگ که نداشته باشی کم توقع میشوی. حتی از خودت هم کم توقع میشوی. یعنی مثل حافظ از اینکه لب جوی بنشینی راضی و خشنودی.
من هم از اینکه در کل زندگی ام توانستهام که از چیزی به نام نانوشتنی آگاه بشوم و از آن بنویسم راضی ام.
اگر حافظ بخوانم و یوگا کنم که دیگر نور علی نور است!
کم توقع و راضی و خشنودم!
و این معنای زندگی من است در این لحظه!
نظرات