کنایه هایی برای شاشیدن!

 کنایه هایی برای شاشیدن!

***

بسیار متحیر شدم ار ذهنم. از کنایه ها و فیلم ها و انیمیشن ها و صحنه سازی هایی که می‌کند تا یک چیز را به من بفهماند! بلند شو بشاش!

آنقدر ظریف و خلاقانه میگوید که شیش صبحی دلم نیامد ننویسمش!

امروز اول یک انیمیشن درست کرده بود، انیمیشن راجع به مسایل ایران بود. تظاهرات ها و جنگ روانی حکومت. در جایی از این انیمیشن یک بچه بسیجی داشت میشاشید! میخواست مثلاً روی اعتراضات مردم بشاشد! یک انیمیشن با سبک فیلم های اکشن و زمینه‌ی سفید به صورت طنز. البته مردم هم از خرابکاری های او با خبر می‌شدند. 

در جای دیگری در یک شهر دنبال یک باغچه یا درختی بودم برای شاشیدن. وقتی بالاخره یک تکه باغچه سرسبز و درختی پیدا کردم که پشت دیواری بود آنجا رفتم و مشغول شاشیدن شدم! اما نگو که آنجا سقف اتاق کارگران ساختمان بود! وسط‌های کار مکالمات کارگران را می‌شنیدم که یکی می‌پرسید او دارد چه می‌کند! دیگری جواب می‌داد یکی دارد بالای اتاق ما میشاشد و بین خودشان به من فحش می‌دادند! و من با عجله باید شاشیدن را تمام می‌کردم تا فحش های درشت تری نثارم نشود!

بارها اتفاق می‌افتد که ذهن من؛ مرا به دستشویی های مختلف با انواع طرح های معماری گوناگون می‌برَد! بلکه بفهمم و بیدار بشوم!

آنقدر با ظرافت و خلاقیت این قضیه شاشیدن را مطرح می‌کند که گاهی شرمنده‌اش می‌شوم!

از بازسازی دست‌شویی خانه‌ای که در کودکی در آن زندگی می‌کردم تا دستشویی های سنگی آشرام هند! همه را با جزییات دقیق معماری برایم طراحی می‌کند. 

قبلاً در مورد «زبان کنایه وار ذهن» نوشته بودم. 

تلفیق ظریف بیداری و خواب در این داستان کنایه وار ذهن.

یک سناریوی پیچیده برای فهماندن یک موضوع ساده‌ی فیزیکی که مثانه ات پر شده! بلند شو بشاش! 

این تلفیق آنقدر خلاقانه می‌شود که بعد از بیدار شدن انگشت به دهان می‌مانم! 

بعد یاد خلقت می‌افتم. انگار کل داستان خلقت ما هم همینطور است. 

انگار ماده و غیر ماده با ظرافت و خلاقیت بی نظیری در هم تنیده شده‌اند. 

در خلقت ما بعد فیزیکی یعنی بدن و بعد غیر فیزیکی مثلا روح در یک سناریوی به شدت خلاقانه با هم مخلوط شده‌اند. 

در این سناریوی بزرگ زندگی انگار سازنده سعی دارد با کنایه به ما بگوید که ما بدن فیزیکی نیستیم!

ما یک موجود غیر فیزیکی هستیم! مثل یک روح نا میرا. روحی که بعد از چرخه های تولد و مرگ بدن کماکان به سفر خودش ادامه میدهد. 

سناریوهای ظریف ذهن من برای بیدار کردن من از خواب به سناریوی بیدار شدن ما از خواب غفلت مادیت خیلی شبیه است!

سازنده‌ی خلاق این سناریو به زبانها و با استعاره ها و کنایات بی نهایت نامحدود ما را به وجود یک هوش عظیم در پشت این سناریوی بدن هدایت می‌کند. 

امتزاج زیبا و ظریف ماده با روح!

شاید خلقت هم مثل ذهن من خلاقانه و کنایی باشد!

شاید من هم دارم اینجا ذهن مادی ام را با جهان فرامادی برای شما مخلوط می‌کنم!

و از این اختلاط ظریف این نوشته‌ها زاده می‌شود! 


نظرات

برای تجربه‌ی کل نانوشتنی ها؛ لطفا فهرست موضوعی و زمانی بالای صفحه را ببینید!

صدای سخن عشق

جاعنوانی

میراثِ من!

معنیِ زندگی

خواستن و استغنا

برای تارا، همه‌ی آدم‌ها و خودم!

چسبیدن به دنیا

مهمترین کار ۳

مراقبهء نوشتن ۱۶ اردیبهشت

فرمولِ حالِ بد