گریه در خواب

زمان خواندن 1 دقیقه ***

 گریه در خواب

***

داشتم در خواب گریه میکردم. نمی‌دانم تا به حال در خواب گریه کردید یا نه. 

احساسات در خواب شدیدترند. داشتم گریه می‌کردم و در خواب منتظر بودم مادرم من را ببیند. می‌گفتم دلم برای دخترم تارا تنگ شده. 

در همان خواب هم می‌دانستم نمی‌خواهم دراما ایجاد کنم. 

انگار تمام دراما ها را باید تجربه می‌کردم. حالا هم درامای دوری از دخترم. 

اما صدایی هم به من می‌گوید اینها من را و دخترم را قوی تر می‌کند. 

می‌توانم به جای نوشتن دراما زنگ بزنم. می‌روم زنگ میزنم برمی‌گردم. 


بله!

بلافاصله بعد از زنگ زدن گریه در خواب تبدیل شد به خنده در بیداری!






نظرات

Mina گفت…
How beautiful

برای تجربه‌ی کل نانوشتنی ها؛ لطفا فهرست موضوعی و زمانی بالای صفحه را ببینید!

هم هویت شدگی باذهن

پول و سکس

داستان تارا

مراقبه در ارگاسم!

پادکست رواق و اگزیستانسیالیسم

درد زایمان و تماس همزمان

رقابت معنوی، حمایت و معرفی حسین اورا

مهمترین روز و مهمترین کار

ذهن‌نوشته ‌ی سفر هندوستان - ٩ - هفت روز ریاضت

تخیلی برای دنیا